امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fraction

ˈfrækʃn ˈfrækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fractions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
کسر (ریاضی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive countable
شکستن
noun countable
شکستگی، ترک‌خوردگی، شکاف
noun countable
برخه، کسر (کسور)،بخش، قسمت
- a fraction of an inch
- بخش بسیار کوچکی از یک اینچ
- a fraction of a second
- یک لحظه، بخش کوچکی از یک ثانیه
verb - transitive countable
تبدیل به کسر متعارفی کردن، به قسمت‌های کوچک تقسیم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fraction

  1. noun part
    Synonyms:
    bite chunk cut division end fragment half piece portion section share slice
    Antonyms:
    entirety total whole
  1. noun incomplete number
    Synonyms:
    bit division fragment part partial piece portion quotient ratio section segment slice subdivision

ارجاع به لغت fraction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fraction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fraction

لغات نزدیک fraction

پیشنهاد بهبود معانی