با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Half

hæf hɑːf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    halves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun A1
نیم، نصف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- to divide into two halves
- به دو نیم تقسیم کردن
- He won a hundred dollars and gave me half.
- او صد دلار برد و نصف آن را به من داد.
- He broke the wood in half.
- او چوب را به دو نیم کرد.
noun
(زمان) نیم‌ (ساعت)
- half past three
- سه و نیم
noun
شریک
noun
(بسکتبال و فوتبال و غیره) هر یک از دو نیمه‌ی مسابقه
- He got hurt during the first half.
- او در نیمه‌ی اول (مسابقه) مصدوم شد.
noun
(امریکا) نیم‌دلار
noun
(فوتبال) هاف‌بک، بازیکن میان زمین
adjective
نیمه، شقه، نصفه
- the larger half of an apple
- نیمه‌ی بزرگ‌تر سیب
- A half mask covered his eyes.
- نیمه نقابی چشمانش را پوشانده بود.
- a half-finished letter
- نامه‌ی نیمه‌تمام
- a half-eaten sandwich
- ساندویچ نیمه خورده
adjective
وابسته به نیم یا نصف
adjective
سو، طرف
adjective
ناقص، نیمی
adverb
اصلاً، در کل، نه چندان
- not half bad
- نه چندان بد (بد نیست)
adverb
به‌طور ناقص
- to be half interested
- تا حدی علاقه‌مند بودن
- to be half convinced
- نیمه‌مجاب بودن
adverb
تا اندازه‌ای، تا حدی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد half

  1. adjective partial
    Synonyms: bisected, divided, even-steven, fifty-fifty, fractional, halved, incomplete, limited, moderate, partly
    Antonyms: total, whole
  2. noun one of two equal parts of a whole
    Synonyms: bisection, division, fifty percent, fraction, hemisphere, moiety

Collocations

  • in half

    دونیم، (تقسیم‌شده به) نصفه‌ها، نیم‌نیم

Idioms

  • by half

    بسیار، خیلی، به مقدار زیاد، به مقدار قابل‌ملاحظه

  • go halves

    نصفانصف عمل کردن، به‌طور پنجاه‌پنجاه عمل کردن، نصف هزینه (و غیره را) دادن

    نصفانصف (کاری را کردن یا هزینه‌ای را پرداختن)

  • not the half of

    بخش کوچکی از، فقط کمی از

ارجاع به لغت half

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «half» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/half

لغات نزدیک half

پیشنهاد بهبود معانی