آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Partly

ˈpɑːrtli ˈpɑːtli

معنی partly | جمله با partly

adverb B1

چندی، تاحدی، به‌نسبت، در یک جز ، تا یک اندازه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

You are partly responsible.

تا اندازه‌ای مسئول هستی.

what you say is partly right.

تا حدودی حق با توست.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد partly

  1. adverb not completely
    Synonyms:
    partially somewhat incompletely in part not entirely not fully halfway in some measure relatively slightly in some ways to a certain extent to a certain degree inadequately insufficiently measurably noticeably up to a certain point within limits piecemeal little by little by degrees bit by bit not wholly carelessly not strictly speaking in a general way at best at least at most at worst so far as possible in bits and pieces

لغات هم‌خانواده partly

سوال‌های رایج partly

معنی partly به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «partly» در زبان فارسی به «تا حدی»، «بخشی» یا «به‌نسبت» ترجمه می‌شود.

«partly» برای بیان حالتی به کار می‌رود که در آن یک وضعیت یا پدیده به طور کامل رخ نداده، بلکه فقط بخشی از آن محقق شده است. این واژه نشان‌دهنده‌ی وجود سهمی نسبی و محدود در یک موضوع است، نه حضور مطلق یا کامل. به عنوان مثال، وقتی گفته می‌شود: «موفقیت پروژه partly به تلاش تیم بستگی داشت»، منظور این است که تلاش تیم تنها یکی از عوامل مؤثر در موفقیت بوده و عوامل دیگری هم در نتیجه نقش داشته‌اند. این دقت معنایی باعث می‌شود «partly» در نوشتار رسمی و روزمره اهمیت زیادی پیدا کند.

در متون علمی و پژوهشی، «partly» به پژوهشگران امکان می‌دهد سهم یا میزان تأثیر یک متغیر خاص را در میان مجموعه‌ای از عوامل توضیح دهند. مثلاً در علوم اجتماعی ممکن است جمله‌ای چنین بیان شود: «رفتارهای اجتماعی افراد partly تحت‌تأثیر محیط خانوادگی شکل می‌گیرد.» این بیان نشان می‌دهد که خانواده مهم است، اما همه‌چیز را تعیین نمی‌کند. چنین کاربردی به وضوح و عینیت علمی متن کمک می‌کند و مانع از ساده‌انگاری یا مطلق‌گرایی در تحلیل می‌شود.

در ادبیات و زبان توصیفی، «partly» می‌تواند برای خلق تصویری چندلایه به کار رود. برای نمونه، نویسنده ممکن است بگوید: «آسمان partly ابری بود.» این عبارت حالتی میانه و متعادل را تصویر می‌کند که در آن آسمان نه کاملاً صاف و آفتابی است و نه کاملاً پوشیده از ابر. چنین کاربردی به زبان ظرافت می‌بخشد و خواننده را به درک دقیق‌تری از وضعیت دعوت می‌کند.

در مکالمات روزمره نیز «partly» بسیار پرکاربرد است. افراد از این واژه برای نشان دادن میزان نسبی مسئولیت، علاقه یا باور استفاده می‌کنند. برای مثال: «من با نظر تو partly موافقم» یا «او در این اتفاق partly مقصر بود.» در هر دو جمله، گوینده از مطلق‌گویی پرهیز کرده و سهمی نسبی را برای خود یا دیگری قائل شده است. این شیوه‌ی بیان، گفت‌وگو را انعطاف‌پذیرتر و منطقی‌تر می‌سازد.

«partly» واژه‌ای است که ما را به سوی نگاه متعادل و واقع‌بینانه هدایت می‌کند. جهان پیرامون ما به ندرت کاملاً سیاه یا کاملاً سفید است؛ اغلب ترکیبی از عوامل گوناگون در شکل‌گیری رخدادها نقش دارند. استفاده از «تا حدی» یا «partly» این حقیقت را به زبان منتقل می‌کند و کمک می‌کند تا مفاهیم را دقیق‌تر و انسانی‌تر بیان کنیم.

ارجاع به لغت partly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «partly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/partly

لغات نزدیک partly

پیشنهاد بهبود معانی