گذشتهی ساده:
partitionedشکل سوم:
partitionedسومشخص مفرد:
partitionsوجه وصفی حال:
partitioningشکل جمع:
partitionsتیغه، دیواره، وسیله یا اسباب تفکیک، حد فاصل، آپارتمان، تقسیم به بخشهای جزء کردن، تفکیک کردن،جدا کردن
جزءبندی کردن، افراز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the partition of the world into animate and inanimate
تقسیم جهان به جاندار (ذیحیات) و بیجان (غیرذیحیات)
the partition of Germany into two parts
تقسیم آلمان به دو بخش
partition induced by statistics
(ریاضی) افزار القا شده توسط آمار
partition of a set
افزار یک مجموعه
partition of matrix
قسمتبندی ماتریس
Short partitions divide the room into four cubicles.
دیوارههای کوتاه اتاق را به چهار اتاقک تقسیم میکند.
Each partition of the box contains one egg.
هر یک از خانههای جعبه حاوی یک تخممرغ است.
England and Russia wanted to partition Iran.
انگلیس و روس میخواستند ایران را تجزیه کنند.
The box is partitioned into small cubicles.
جعبه به مکعبهای کوچک تقسیم شده است.
They partitioned the land and built houses in it.
آنها زمین را تفکیک کردند و در آن خانه ساختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «partition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/partition