آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Splitting

ˈsplɪt̬ɪŋ ˈsplɪtɪŋ

معنی splitting | جمله با splitting

adjective

شدید (درد و غیره)

The splitting headache made it impossible to concentrate.

سردرد شدید تمرکز را غیرممکن می‌کرد.

His splitting migraine kept him bedridden all day.

میگرن شدیدش او را در تمام طول روز در بستر نگه داشت.

adjective

بسیار سریع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

With splitting speed, she completed the race.

او با سرعتی بسیار سریع، مسابقه را به پایان رساند.

The team completed the project with splitting speed.

این تیم پروژه را با سرعتی بسیار سریع تمام کرد.

adjective

روده‌برکننده (جوک و غیره)

The movie was so funny, it had us all in splitting laughter.

این فیلم خیلی خنده‌دار بود، همه‌ی ما را به خنده‌‌ی روده‌برکننده واداشت.

Her splitting sense of humor always brightens my day.

حس شوخ‌طبعی روده‌برکننده‌ی او همیشه روز مرا می‌سازد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد splitting

  1. adjective loud
    Synonyms:
  1. adjective violent
    Synonyms:

ارجاع به لغت splitting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «splitting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/splitting

لغات نزدیک splitting

پیشنهاد بهبود معانی