فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Splitting

ˈsplɪt̬ɪŋ ˈsplɪtɪŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

شدید (درد و غیره)

The splitting headache made it impossible to concentrate.

سردرد شدید تمرکز را غیرممکن می‌کرد.

His splitting migraine kept him bedridden all day.

میگرن شدیدش او را در تمام طول روز در بستر نگه داشت.

adjective

بسیار سریع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

With splitting speed, she completed the race.

او با سرعتی بسیار سریع، مسابقه را به پایان رساند.

The team completed the project with splitting speed.

این تیم پروژه را با سرعتی بسیار سریع تمام کرد.

adjective

روده‌برکننده (جوک و غیره)

The movie was so funny, it had us all in splitting laughter.

این فیلم خیلی خنده‌دار بود، همه‌ی ما را به خنده‌‌ی روده‌برکننده واداشت.

Her splitting sense of humor always brightens my day.

حس شوخ‌طبعی روده‌برکننده‌ی او همیشه روز مرا می‌سازد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد splitting

  1. adjective loud
    Synonyms:
    deafening shrill acute rending ripping
  1. adjective violent
    Synonyms:
    severe harsh acute

ارجاع به لغت splitting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «splitting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/splitting

لغات نزدیک splitting

پیشنهاد بهبود معانی