شدید (درد و غیره)
The splitting headache made it impossible to concentrate.
سردرد شدید تمرکز را غیرممکن میکرد.
His splitting migraine kept him bedridden all day.
میگرن شدیدش او را در تمام طول روز در بستر نگه داشت.
بسیار سریع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
With splitting speed, she completed the race.
او با سرعتی بسیار سریع، مسابقه را به پایان رساند.
The team completed the project with splitting speed.
این تیم پروژه را با سرعتی بسیار سریع تمام کرد.
رودهبرکننده (جوک و غیره)
The movie was so funny, it had us all in splitting laughter.
این فیلم خیلی خندهدار بود، همهی ما را به خندهی رودهبرکننده واداشت.
Her splitting sense of humor always brightens my day.
حس شوخطبعی رودهبرکنندهی او همیشه روز مرا میسازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «splitting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/splitting