گذشتهی ساده:
subdividedشکل سوم:
subdividedسومشخص مفرد:
subdividesوجه وصفی حال:
subdividing(به قسمتهای کوچکتر) تقسیم کردن یا شدن، تقسیمبندی کردن، بخشیزه کردن، ریزبخش کردن، بخشبندی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The landowner decided to subdivide the large property into smaller lots.
صاحب زمین تصمیم گرفت ملک بزرگ را به قطعات کوچکتر تقسیم کند.
Over time, the community will subdivide into distinct neighborhoods.
با گذشت زمان، جامعه به محلههای منفرد تقسیم میشود.
She chose to subdivide her savings into different investment accounts.
او تصمیم گرفت پسانداز خود را به حسابهای سرمایهگذاری مختلف تقسیم کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subdivide» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subdivide