آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Divided

    dɪˈvaɪ.dɪd dɪˈvaɪ.dɪd

    سوم‌شخص مفرد:

    divides

    وجه وصفی حال:

    dividing

    صفت تفضیلی:

    more divided

    صفت عالی:

    most divided

    معنی divided | جمله با divided

    adjective

    مجزا، تقسیم‌شده، جداشده، بخش‌شده، مخالف، ناسازگار، متناقض، نامتحد، غیرمنسجم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The divided family could not agree on how to divide their father's estate.

    خانواده‌ی ناسازگار نمی‌توانستند توافق کنند که چگونه مایملک پدرشان را تقسیم کنند.

    The divided opinions on the issue led to heated debates and conflicts.

    نظرات متناقض درمورد آن مسئله منجر به مباحثات و مناقشات داغی شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد divided

    1. verb distribute
      Synonyms:
      distributed dealt shared dispensed rationed apportioned portioned
      Antonyms:
      kept maintained held retained
    1. verb come apart
      Synonyms:
      separated split parted broken cut torn disconnected detached disjoined disengaged dissolved divorced disunited fragmented disintegrated isolated severed alienated estranged differed dislocated dismembered disassociated dissevered ramified unravelled branched bifurcated diverged intersected quartered partitioned segmented distributed shared assigned allocated apportioned allotted arranged sorted classified categorized participated partaken dealt crossed forked sliced disentangled loosed unbound undone unchained disjointed ruptured slashed splintered pigeonholed demarcated carven hewn chopped cloven segregated dissented insulated graduated
      Antonyms:
      joined connected attached united combined agreed collected gathered coupled persuaded convinced disarranged disorganized appended linked
    1. verb separate into parts or portions
      Synonyms:
      separated split branched forked diverged bifurcated ramified dissevered
      Antonyms:
      united
    1. verb make a division or separation
      Synonyms:
      separated parted sectioned segmented partitioned dissevered
      Antonyms:
      multiplied
    1. adjective separated into parts or pieces
      Synonyms:
      split apart detached divided up shared unattached cleft reft asunder partite branched incomplete shared out dual-lane disunity prorated
      Antonyms:
      united
    1. verb to separate into parts, sections, groups, or branches:
      Synonyms:
      separated
    1. verb to give out or apportion among a number:
      Synonyms:
      distributed

    Idioms

    united we stand divided we fall

    (اگر متحد باشیم، دوام می‌آوریم؛ ولی اگر نفاق داشته باشیم، از میان خواهیم رفت) قدرت در اتحاد است

    لغات هم‌خانواده divided

    • noun
      divide, division, subdivision
    • adjective
      divided, divisible, divisive
    • verb - transitive
      divide, subdivide

    سوال‌های رایج divided

    وجه وصفی حال divided چی میشه؟

    وجه وصفی حال divided در زبان انگلیسی dividing است.

    سوم‌شخص مفرد divided چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد divided در زبان انگلیسی divides است.

    صفت تفضیلی divided چی میشه؟

    صفت تفضیلی divided در زبان انگلیسی more divided است.

    صفت عالی divided چی میشه؟

    صفت عالی divided در زبان انگلیسی most divided است.

    ارجاع به لغت divided

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «divided» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divided

    لغات نزدیک divided

    • - divi-divi
    • - divide
    • - divided
    • - divided attention
    • - divided opinions
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.