تقسیمشده، شکافتهشده، جداشده، مجزاشده، چندپاره، چندشاخه، چندبخشی، چندقسمتی
The parted lips of the statue gave it a mysterious look.
لبهای شکافتهشدهی مجسمه، به آن ظاهری مرموز میبخشید.
The parted road led travelers to two distinct paths.
جادهی تقسیمشده، مسافران را به دو مسیر مختلف هدایت میکرد.
قدیمی مرده، فوتشده، درگذشته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She mourned for her parted loved ones.
او برای عزیزان فوتشدهاش عزاداری میکرد.
The parted soul ascended to the heavens.
روح درگذشته به سوی آسمانها عروج پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «parted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parted