آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Disjointed

dɪsˈdʒɔɪntɪd dɪsˈdʒɔɪntɪd

معنی disjointed | جمله با disjointed

adjective

بیربط، گسیخته، متلاشی، در رفته، نامربوط

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a disjointed society

جامعه‌ی از هم گسیخته

A disjointed cooked chicken.

مرغ پخته‌ای که تکه‌تکه شده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

disjointed words

واژه‌های نامربوط

disjointed conversation

مکالمه‌ی بی سر و ته

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disjointed

ارجاع به لغت disjointed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disjointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disjointed

لغات نزدیک disjointed

پیشنهاد بهبود معانی