با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Rambling

ˈræmblɪŋ ˈræmblɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rambled
  • شکل سوم:

    rambled
  • سوم‌شخص مفرد:

    rambles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
طولانی، بی‌سر و ته، بی‌ربط، پرت، نامربوط، گیج‌کننده، چرند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The rambling house had several rooms.
- خانه‌ی بی‌سر و ته چندین اتاق داشت.
- The rambling speech seemed to go on forever.
- سخنرانی بی‌سر و ته انگار تا قیامت ادامه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rambling

  1. adjective disconnected, wordy
    Synonyms: circuitous, confused, desultory, diffuse, digressive, discursive, disjointed, incoherent, incongruous, irregular, long-winded, periphrastic, prolix
    Antonyms: connected, direct, straightforward
  2. adjective sprawling, spread out
    Synonyms: at length, covering, gangling, here and there, irregular, random, scattered, spreading, straggling, strewn, trailing, unplanned
    Antonyms: direct, straight

ارجاع به لغت rambling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rambling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rambling

لغات نزدیک rambling

پیشنهاد بهبود معانی