گذشتهی ساده:
diffusedشکل سوم:
diffusedسومشخص مفرد:
diffusesوجه وصفی حال:
diffusingصفت تفضیلی:
more diffuseصفت عالی:
most diffuseمنتشرشده، پراکنده، پخششده، افشانده، افشاندن، پخش کردن، (مجازاً) منتشر کردن
پخش کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a drop of dye diffused through water
قطرهای رنگ که در آب پخش شده است
Iranian culture had been diffused over a large part of Asia.
فرهنگ ایرانی در بخش بزرگی از آسیا پراکنده شده بود.
A gas diffuses from a region of greater to one of less concentration.
گاز از ناحیهی پرتراکم به ناحیه کمتراکم پخش میشود.
the old tree's diffuse branches
شاخههای پراکندهی درخت کهن
diffuse sclerosis
سختینگی (تصلب) پراکنده، تصلب منتشر
diffuse radiation
تابش منتشر پرتوها، برتابش پخشیده
a diffuse writer
نویسندهای که برای بیان موضوع بیش از حد لزوم واژهپردازی میکند. (نویسندهی درازگو)
a diffuse style
سبک پر اطناب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diffuse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diffuse