با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Abridged

əˈbrɪdʒd əˈbrɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    abridges
  • وجه وصفی حال:

    abridging
  • صفت تفضیلی:

    more abridged
  • صفت عالی:

    most abridged

معنی

verb - transitive verb - transitive adjective adjective
مختصر، خلاصه‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abridged

  1. verb Reduce in scope while retaining essential elements
    Synonyms: shortened, reduced, condensed, curtailed, trimmed, compressed, shrunken, abbreviated, contracted, minimized, limited, cut, lessened, epitomized, diminished, digested
    Antonyms: lengthened, expanded, increased, added, extended, enlarged
  2. adjective (used of texts) shortened by condensing or rewriting
    Antonyms: unabridged

ارجاع به لغت abridged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abridged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abridged

لغات نزدیک abridged

پیشنهاد بهبود معانی