فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Condensed

kənˈdenst kənˈdenst

سوم‌شخص مفرد:

condenses

وجه وصفی حال:

condensing

معنی

adjective

فشرده، خلاصه‌شده، تغلیظ‌شده، چگالیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condensed

  1. adjective shortened
    Synonyms:
    short brief concise succinct
  1. adjective compressed
    Synonyms:
    thick firm dense hardened solidified
  1. adjective concentrated
    Synonyms:
    thick rich undiluted evaporated

ارجاع به لغت condensed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condensed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/condensed

لغات نزدیک condensed

پیشنهاد بهبود معانی