امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Condensed

kənˈdenst kənˈdenst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    condenses
  • وجه وصفی حال:

    condensing

معنی

adjective
فشرده، خلاصه‌شده، تغلیظ‌شده، چگالیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condensed

  1. adjective shortened
    Synonyms:
    concise brief succinct short
  1. adjective compressed
    Synonyms:
    hardened dense solidified firm thick
  1. adjective concentrated
    Synonyms:
    undiluted rich evaporated thick

ارجاع به لغت condensed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condensed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/condensed

لغات نزدیک condensed

پیشنهاد بهبود معانی