سومشخص مفرد:
hardensوجه وصفی حال:
hardeningخوگرفته، سرسخت، پوستکلفت
The hardened soldier remained calm and focused in the midst of battle.
سرباز سرسخت میان جنگ آرام و متمرکز ماند.
Despite her troubled past, the hardened girl remained determined to succeed.
دختر سرسخت علیرغم گذشتهی پرآشوبش همچنان برای موفقیت مصمم بود.
سختشده، سفتشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hardened» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hardened