۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Seasoned

ˈsiːzənd ˈsiːzənd

سوم‌شخص مفرد:

seasons

وجه وصفی حال:

seasoning

صفت تفضیلی:

more seasoned

صفت عالی:

most seasoned

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

باتجربه، کارکشته، کهنه‌کار

a seasoned traveller

مسافر باتجربه

Artie was by then a seasoned musician with six albums to his credit.

آرتی تا آن زمان با انتشار شش آلبوم به نام خود تبدیل به موسیقی‌دان کارکشته‌ای شده بود.

adjective

چاشنی‌زده، طعم‌دارشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

seasoned fish

ماهی طعم‌دارشده

Coat the fish with seasoned flour.

ماهی را به آرد طعم‌دار آغشته کنید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد seasoned

  1. adjective experienced
    Synonyms:
    qualified trained familiar skillful competent professional expert accomplished knowledgeable practiced tested veteran pro wise matured instructed prepared tried hardened toughened worldly old hand vet weathered been around worldly wise adept been there battle-scarred

سوال‌های رایج seasoned

وجه وصفی حال seasoned چی میشه؟

وجه وصفی حال seasoned در زبان انگلیسی seasoning است.

سوم‌شخص مفرد seasoned چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد seasoned در زبان انگلیسی seasons است.

صفت تفضیلی seasoned چی میشه؟

صفت تفضیلی seasoned در زبان انگلیسی more seasoned است.

صفت عالی seasoned چی میشه؟

صفت عالی seasoned در زبان انگلیسی most seasoned است.

ارجاع به لغت seasoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seasoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/seasoned

لغات نزدیک seasoned

پیشنهاد بهبود معانی