فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tried

traɪd traɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    tries
  • وجه وصفی حال:

    trying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    آزموده، آزموده‌شده، در محک آزمایش قرار گرفته، امتحان‌شده، مطمئن، قابل اطمینان
    • - The tried approach to problem-solving is to break it down into smaller steps.
    • - رویکرد آزموده برای حل مسئله شکستن آن به قدم‌های کوچک‌تر است.
    • - After months of failed attempts, she finally found a tried solution.
    • - بعد از ماه‌ها تلاش ناموفق بالاخره راه‌حلی قابل اطمینان پیدا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tried

  1. adjective reliable
    Synonyms: approved, certified, constant, demonstrated, dependable, faithful, proved, secure, staunch, steadfast, tested, tried-and-true, true-blue, trustworthy, trusty, used
    Antonyms: unreliable, untried

ارجاع به لغت tried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tried

لغات نزدیک tried

پیشنهاد بهبود معانی