با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unreliable

ˌʌnrɪˈlaɪəbl ˌʌnrɪˈlaɪəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unreliable
  • صفت عالی:

    most unreliable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
غیرقابل‌اعتماد، اتکا‌ناپذیر، نامطمئن، غیرقابل‌اطمینان، نامعتبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Don't travel with an unreliable driver.
- با راننده‌ی غیرقابل‌اطمینان سفر نکن.
- The witness was deemed unreliable by the jury.
- شاهد توسط هیئت داوران غیرقابل‌اعتماد قلمداد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unreliable

  1. adjective not trustworthy, not true
    Synonyms: capricious, deceitful, deceptive, delusive, disreputable, dubious, erroneous, fake, fallible, false, fickle, fly-by-night, furtive, hallucinatory, hollow, implausible, inaccurate, inconstant, irresponsible, makeshift, meretricious, mistaken, pretended, pseudo, questionable, sham, shifty, specious, treacherous, tricky, uncertain, unconvincing, undependable, underhand, underhanded, unfaithful, unsound, unstable, unsure, untrue, untrustworthy, vacillating, wavering, weak
    Antonyms: honest, reliable, responsible, true, trustworthy

ارجاع به لغت unreliable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unreliable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unreliable

لغات نزدیک unreliable

پیشنهاد بهبود معانی