امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unreliable

ˌʌnrɪˈlaɪəbl ˌʌnrɪˈlaɪəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unreliable
  • صفت عالی:

    most unreliable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
غیرقابل‌اعتماد، اتکا‌ناپذیر، نامطمئن، غیرقابل‌اطمینان، نامعتبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Don't travel with an unreliable driver.
- با راننده‌ی غیرقابل‌اطمینان سفر نکن.
- The witness was deemed unreliable by the jury.
- شاهد توسط هیئت داوران غیرقابل‌اعتماد قلمداد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unreliable

  1. adjective not trustworthy, not true
    Synonyms:
    capricious deceitful deceptive delusive disreputable dubious erroneous fake fallible false fickle fly-by-night furtive hallucinatory hollow implausible inaccurate inconstant irresponsible makeshift meretricious mistaken pretended pseudo questionable sham shifty specious treacherous tricky uncertain unconvincing undependable underhand underhanded unfaithful unsound unstable unsure untrue untrustworthy vacillating wavering weak
    Antonyms:
    honest reliable responsible true trustworthy

ارجاع به لغت unreliable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unreliable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unreliable

لغات نزدیک unreliable

پیشنهاد بهبود معانی