فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fallible

ˈfæləbl ˈfæləbl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

جایز الخطا، اشتباه کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Mankind is fallible, but God is infallible.

انسان لغزش‌پذیر است؛ ولی خدا لغزش‌ناپذیر می‌باشد.

a fallible rule

قاعده‌ای که ممکن است همیشه درست درنیاید

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fallible

  1. adjective able or prone to err
    Synonyms:
    human weak imperfect frail liable faulty errant erring unreliable untrustworthy ignorant careless heedless uncertain questionable in question errable deceptive
    Antonyms:
    sure strong reliable perfect correct definite certain infallible unerring

ارجاع به لغت fallible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fallible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fallible

لغات نزدیک fallible

پیشنهاد بهبود معانی