آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Sure

ʃʊr ʃɔː

صفت تفضیلی:

surer

صفت عالی:

surest

معنی sure | جمله با sure

adjective adverb A2

یقین، خاطر‌جمع، مطمئن، از روی یقین، قطعی، مسلم، محقق، استوار، راسخ به‌یقین

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a sure remedy

درمان قابل‌اطمینان

a sure friend

دوست قابل‌اطمینان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a sure foundation

شالوده‌ی محکم

a sure faith

ایمان استوار

a sure disaster

فاجعه‌ای مسلم

His success is sure.

موفقیت او محقق است.

She is sure to win.

بی‌گمان برنده خواهد شد.

One thing is sure: he has a passport.

یک چیز مسلم است: او گذرنامه دارد.

sure evidence

شواهد مسلم

I was sure (that) he would come.

مطمئن بودم که خواهد آمد.

I am not sure of the price.

درباره‌ی قیمت مطمئن نیستم.

I am sure I saw this movie years ago.

مطمئنم این فیلم را سال‌ها پیش دیده‌ام.

to feel sure

احساس اطمینان کردن، مطمئن بودن

It is sure to rain.

حتماً باران خواهد آمد.

She is sure to come.

بی‌گمان خواهد آمد.

He sure is tall.

او خیلی قد بلند است.

Can you? sure I can!

می‌توانی؟ بله که می‌توانم!

Be sure to lock the doors.

فراموش نکن که درها را قفل کنی.

She won't give you any more money, and that's for sure.

قطعی است که دیگر به تو پول نخواهد داد.

For sure I am gonna love you, all the way.

حتماً تا پایان تو را دوست خواهم داشت.

Make sure you are here before seven o'clock.

حتماً قبل از ساعت هفت اینجا باش.

Make sure all the doors are locked.

مسجل کن که همه‌ی درها قفل شده‌اند.

he said it would snow and sure enough it did!

او گفت که برف خواهد آمد و همین‌طور هم شد!

Some people may disagree, to be sure, but that doesn't mean I am wrong.

البته برخی از مردم ممکن است مخالف باشند ولی این به آن معنی نیست که من در اشتباهم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sure

  1. adjective physically stable
    Antonyms:
    unsteady unsure wobbly wavering swerving
  1. adjective self-confident
    Antonyms:
    uncertain unsure unconfident unself-confident humbled

Collocations

be sure (of something)

(نسبت به چیزی) اطمینان داشتن، مطمئن بودن، یقین کردن

for sure

همانا، حتمی، بی‌گمان، قطعی

Idioms

be sure to

(عامیانه) فراموش نکن، (حتماً) بکن

make sure (of something)

اطمینان حاصل کردن، خاطرجمع کردن، مطمئن شدن

sure enough

درست مطابق انتظار، همان‌طور که انتظار می‌رفت، راستی، محققاً

sure of onself

1- دارای اطمینان به نفس، خود استوار 2- غره، مغرور

to be sure

راستش را بخواهی، واقعاً، به‌طورمسلم، البته

سوال‌های رایج sure

صفت تفضیلی sure چی میشه؟

صفت تفضیلی sure در زبان انگلیسی surer است.

صفت عالی sure چی میشه؟

صفت عالی sure در زبان انگلیسی surest است.

ارجاع به لغت sure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sure

لغات نزدیک sure

پیشنهاد بهبود معانی