فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indefinite

ɪnˈdefnət ɪnˈdefnət

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نامحدود، بیکران، بی‌حد، بی‌اندازه، غیرقابل اندازه‌گیری، نامعین، غیرقطعی، (به‌طور صفت) غیرصریح، نکره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an indefinite period

زمان نامعین

What he really wanted to say remains indefinite.

آنچه که واقعاً می‌خواست بگوید مبهم باقی مانده‌است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

indefinite boundaries

مرزهای نامشخص

an indefinite pronoun

ضمیر ناشناخته، ضمیر مبهم، ضمیرنامعین

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indefinite

  1. adjective ambiguous, vague
    Synonyms:
    unclear vague uncertain obscure general broad indistinct imprecise ill-defined loose unsure doubtful evasive shadowy undefined inexact dubious equivocal unspecified indeterminate undetermined unsettled unfixed indeterminable unknown undependable intangible unlimited infinite inexhaustible innumerable confused wide
    Antonyms:
    sure certain definite distinct

ارجاع به لغت indefinite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indefinite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indefinite

لغات نزدیک indefinite

پیشنهاد بهبود معانی