صفت تفضیلی:
more unknownصفت عالی:
most unknownناشناخته، مجهول، ناشناس، گمنام، نامعلوم
The secrets of creation will always remain unknown to mankind.
اسرار خلقت برای بشر همیشه ناشناخته خواهد بود.
The artist created a masterpiece using an unknown technique.
هنرمند با استفاده از تکنیکی ناشناخته یک شاهکار خلق کرد.
unknown lands
سرزمینهای ناشناخته
death due to unknown causes
مرگ به علل نامعلوم
the tomb of the Unknown Soldier
آرامگاه سرباز گمنام
شخص ناشناس، فرد گمنام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The detective was determined to uncover the identity of the unknown.
کارآگاه گمارده شده بود تا هویت شخص ناشناس را آشکار کند.
The artist was inspired by the beauty of the unknown.
هنرمند از زیبایی فرد ناشناس الهام گرفته بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unknown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unknown