امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unknown

ʌnˈnoʊn ˌʌnˈnəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unknown
  • صفت عالی:

    most unknown

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
ناشناخته، مجهول، ناشناس، گمنام، نامعلوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The secrets of creation will always remain unknown to mankind.
- اسرار خلقت برای بشر همیشه ناشناخته خواهد بود.
- The artist created a masterpiece using an unknown technique.
- هنرمند با استفاده از تکنیکی ناشناخته یک شاهکار خلق کرد.
- unknown lands
- سرزمین‌های ناشناخته
- death due to unknown causes
- مرگ به علل نامعلوم
- the tomb of the Unknown Soldier
- آرامگاه سرباز گمنام
noun countable
شخص ناشناس، فرد گمنام
- The detective was determined to uncover the identity of the unknown.
- کارآگاه گمارده شده بود تا هویت شخص ناشناس را آشکار کند.
- The artist was inspired by the beauty of the unknown.
- هنرمند از زیبایی فرد ناشناس الهام گرفته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unknown

  1. adjective obscure, mysterious
    Synonyms: alien, anonymous, concealed, dark, desolate, distant, exotic, far, faraway, far-off, foreign, hidden, humble, incog, incognito, little known, nameless, new, remote, secret, so-and-so, strange, such-and-such, unapprehended, unascertained, uncelebrated, uncharted, undiscovered, undistinguished, unexplained, unexplored, unfamiliar, unheard-of, unidentified, unnamed, unnoted, unperceived, unrecognized, unrenowned, unrevealed, unsung, untold, X
    Antonyms: familiar, identified, known

ارجاع به لغت unknown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unknown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unknown

لغات نزدیک unknown

پیشنهاد بهبود معانی