فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Exotic

ɪɡˈzɑːt̬ɪk ɪɡˈzɒtɪk

شکل جمع:

exotics

صفت تفضیلی:

more exotic

صفت عالی:

most exotic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

عجیب‌وغریب، غیرمعمول

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

several countries' ambassadors with exotic clothes and looks

سفیران چندین کشور با جامه‌ها و قیافه‌های عجیب‌وغریب

The ice cream parlor offers a range of exotic flavors like durian and matcha.

این بستنی‌فروشی طیف وسیعی از طعم‌های غیرمعمول مانند خارگیل و ماچا را عرضه می‌کند.

adjective

غیربومی، خارجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

exotic fishes

ماهی‌های غیربومی

exotic plants

گیاهان غیربومی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

local customs as opposed to exotic customs

رسوم محلی در برابر رسوم خارجی

adjective

برهنه‌، اگزوتیک (مربوط به نوع رقص یا رقصنده‌ای که به‌تدریج لباس خود را به شکلی اغواکننده یا تحریک‌آمیز در‌می‌آورد)

She took up exotic dancing to pay her college tuition.

او برای پرداخت شهریه‌ی کالج خود به رقص برهنه‌ پرداخت.

I've always wanted to visit an exotic nightclub.

همیشه دوست داشتم از کلوپ شبانه‌ی اگزوتیک دیدن کنم.

noun countable

جانورشناسی گیاه‌شناسی گونه‌ی غیربومی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The zoo had a wide variety of exotics.

این باغ‌وحش تنوع گسترده‌ای از گونه‌های غیربومی را داشت.

The chef created a unique dish using exotics like dragon fruit and lychee.

سرآشپز با استفاده از گونه‌های غیربومی مانند میوه‌ی اژدها و سرخالو (لیچی) غذای منحصر‌به‌فردی را درست کرد.

noun countable

رقاص برهنه‌شو

The club was packed with people eager to watch the exotic.

کلوپ مملو از مردمی بود که مشتاق تماشای این رقاص برهنه‌شو بودند.

The exotic on stage removed her clothes.

رقاص برهنه‌شو روی صحنه لباس‌هایش را درآورد.

noun countable

جانورشناسی اگزوتیک (نوعی نژاد گربه‌ی موکوتاه)

My neighbor owns a beautiful exotic.

همسایه‌ام اگزوتیک زیبایی دارد.

I was mesmerized by the exotic's striking eyes.

مسحور چشمان خیره‌کننده‌ی اگزوتیک شدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exotic

  1. adjective not native or usual; mysterious
    Synonyms:
    unusual strange different foreign alien external peculiar extraordinary bizarre curious unfamiliar introduced imported outside striking alluring enticing fascinating glamorous colorful romantic extraneous outlandish avant garde peregrine way out far out kinky
    Antonyms:
    usual normal ordinary familiar

ارجاع به لغت exotic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exotic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exotic

لغات نزدیک exotic

پیشنهاد بهبود معانی