آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Strange

    streɪndʒ streɪndʒ

    صفت تفضیلی:

    stranger

    صفت عالی:

    strangest

    معنی strange | جمله با strange

    adjective adverb A2

    ناشناس، بیگانه، خارجی، غریبه، عجیب، غیرمتجانس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    She was left alone in a strange land.

    در شهری غریب یکه و تنها رها شده بود.

    strange lands

    سرزمین‌های بیگانه

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the strange stories which Aunt Turan used to tell us

    داستان‌های شگفت‌انگیزی که عمه‌توران برایمان می‌گفت

    Akbar likes to wear strange clothes.

    اکبر دوست دارد لباس‌های عجیب‌و‌غریب بپوشد.

    strange behavior

    رفتار عجیب

    There shall be no strange gods among you.

    (انجیل) در میان شما خدایان اجنبی راه نخواهند داشت.

    The immigrants' papers were written in various strange tongues.

    مدارک مهاجران به زبان‌های گوناگون خارجی نوشته شده بود.

    We joined a strange outfit under enemy fire.

    زیر آتش دشمن به جوخه‌ا‌ی ناآشنا ملحق شدیم.

    At that time her name was completely strange to me.

    در آن زمان نام او برایم کاملاً نامأنوس بود.

    She's strange to the work.

    به کار آشنا نیست.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد strange

    1. adjective deviating, unfamiliar
      Synonyms:
      different unusual odd peculiar extraordinary remarkable astonishing astounding atypical abnormal bizarre curious eccentric erratic exceptional fantastic funny idiosyncratic ignorant inexperienced irregular marvelous mystifying new newfangled off offbeat outlandish out-of-the-way quaint queer rare singular unaccountable unaccustomed uncanny uncommon unheard of unseasoned weird wonderful aberrant far-out
      Antonyms:
      usual common normal regular familiar standard
    1. adjective exotic, foreign
      Synonyms:
      foreign alien external new unfamiliar unknown remote detached isolated outside irrelevant unrelated novel awkward out of place faraway unexplored untried lost romantic romanesque apart
      Antonyms:
      native common

    Collocations

    strange to something

    تازه‌کار (در چیزی)، ناآشنا، ناوارد

    strange to say (or relate)

    با کمال تعجب، شگفت‌آور بود که

    لغات هم‌خانواده strange

    • noun
      stranger, strangeness, estrangement
    • adjective
      strange, estranged
    • adverb
      strangely

    سوال‌های رایج strange

    صفت تفضیلی strange چی میشه؟

    صفت تفضیلی strange در زبان انگلیسی stranger است.

    صفت عالی strange چی میشه؟

    صفت عالی strange در زبان انگلیسی strangest است.

    ارجاع به لغت strange

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «strange» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strange

    لغات نزدیک strange

    • - strander
    • - strandline
    • - strange
    • - strange to say (or relate)
    • - strange to something
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.