صفت تفضیلی:
strangerصفت عالی:
strangestناشناس، بیگانه، خارجی، غریبه، عجیب، غیرمتجانس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was left alone in a strange land.
در شهری غریب یکه و تنها رها شده بود.
strange lands
سرزمینهای بیگانه
the strange stories which Aunt Turan used to tell us
داستانهای شگفتانگیزی که عمهتوران برایمان میگفت
Akbar likes to wear strange clothes.
اکبر دوست دارد لباسهای عجیبوغریب بپوشد.
strange behavior
رفتار عجیب
There shall be no strange gods among you.
(انجیل) در میان شما خدایان اجنبی راه نخواهند داشت.
The immigrants' papers were written in various strange tongues.
مدارک مهاجران به زبانهای گوناگون خارجی نوشته شده بود.
We joined a strange outfit under enemy fire.
زیر آتش دشمن به جوخهای ناآشنا ملحق شدیم.
At that time her name was completely strange to me.
در آن زمان نام او برایم کاملاً نامأنوس بود.
She's strange to the work.
به کار آشنا نیست.
تازهکار (در چیزی)، ناآشنا، ناوارد
با کمال تعجب، شگفتآور بود که
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strange» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strange