۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Unseasoned

ˌʌnˈsiːzənd ˌʌnˈsiːzənd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
(خوراک) بی‌چاشنی، بی‌ادویه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
adjective
عمل نیامده، نرسیده، پرداخت‌نشده، جانیافتاده
adjective
بی‌تجربه، خام‌دست، از کار در نیامده، سرد و گرم روزگار را نچشیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unseasoned

  1. adjective lacking experience and the knowledge gained from it
    Synonyms:
    inexperienced immature young unpracticed untrained untested untried inexpert unversed uninitiated uninitiate green callow raw unsalted bland
    Antonyms:
    seasoned

ارجاع به لغت unseasoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unseasoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unseasoned

لغات نزدیک unseasoned

پیشنهاد بهبود معانی