فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unseasoned

ˌʌnˈsiːzənd ˌʌnˈsiːzənd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective
    (خوراک) بی‌چاشنی، بی‌ادویه
  • adjective
    عمل نیامده، نرسیده، پرداخت‌نشده، جانیافتاده
  • adjective
    بی‌تجربه، خام‌دست، از کار در نیامده، سرد و گرم روزگار را نچشیده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unseasoned

  1. adjective Lacking experience and the knowledge gained from it
    Synonyms: green, raw, untried, inexperienced, inexpert, bland, callow, uninitiate, unsalted, untested, uninitiated, unpracticed, immature, unversed, untrained, young
    Antonyms: seasoned

ارجاع به لغت unseasoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unseasoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unseasoned

لغات نزدیک unseasoned

پیشنهاد بهبود معانی