با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unseasoned

ˌʌnˈsiːzənd ˌʌnˈsiːzənd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
(خوراک) بی‌چاشنی، بی‌ادویه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
عمل نیامده، نرسیده، پرداخت‌نشده، جانیافتاده
adjective
بی‌تجربه، خام‌دست، از کار در نیامده، سرد و گرم روزگار را نچشیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unseasoned

  1. adjective Lacking experience and the knowledge gained from it
    Synonyms: green, raw, untried, inexperienced, inexpert, bland, callow, uninitiate, unsalted, untested, uninitiated, unpracticed, immature, unversed, untrained, young
    Antonyms: seasoned

ارجاع به لغت unseasoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unseasoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unseasoned

لغات نزدیک unseasoned

پیشنهاد بهبود معانی