فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unseasoned

ˌʌnˈsiːzənd ˌʌnˈsiːzənd

معنی‌ها

adjective

(خوراک) بی‌چاشنی، بی‌ادویه

adjective

عمل نیامده، نرسیده، پرداخت‌نشده، جانیافتاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
adjective

بی‌تجربه، خام‌دست، از کار در نیامده، سرد و گرم روزگار را نچشیده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unseasoned

  1. adjective lacking experience and the knowledge gained from it
    Synonyms:
    inexperienced immature young unpracticed untrained untested untried inexpert unversed uninitiated uninitiate green callow raw unsalted bland
    Antonyms:
    seasoned

ارجاع به لغت unseasoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unseasoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unseasoned

لغات نزدیک unseasoned

پیشنهاد بهبود معانی