- He got into the car and drove off.
- او سوار ماشین شد و رفت.
- Get off this chair, it's mine!
- از این صندلی بلند شو، مال من است!
- She jumped off the train.
- او از قطار بیرون پرید.
- We turned off into a side road.
- به داخل یک جادهی فرعی پیچیدیم.
- خداحافظ! من دارم میروم.
- Take the clothes off the rope!
- لباسها را از روی رجه بردار!
- He eats off a crystal plate.
- از بشقاب بلور خوراک میخورد.
- One of the buttons fell off.
- یکی از دکمهها افتاد.
- all my teeth wore off and fell out
- مرا بسود و فروریخت هر چه دندان بود
- دستکشهایت را در بیاور!
- How do you get this bottle cap off?
- در این بطری را چگونه برمیداری؟
- to knock $10 off the price
- ده دلار از قیمت زدن
- I turned off the lights.
- چراغها را خاموش کردم.
- Finish off the work before you go to the movies.
- پیش از اینکه به سینما بروی کار را تمام کن.
- They killed off all the flies.
- آنها همهی مگسها را کشتند.
- او (همهی) شیر را سر کشید.
- Sorry, madam, grapes are off.
- متأسفم خانم، انگور نداریم.
- I am off on Wednesdays.
- من چهارشنبهها تعطیل هستم.
- I am taking a week off for vacation.
- دارم برای یک هفته مرخصی میگیرم.
- The servant is off today.
- امروز روز کار آن مستخدم نیست.
- His work has gone off lately.
- اخیراً کار او بد شده است.
- Their engagement is off.
- نامزدی آنها به هم خورده است.
- او پولدار است، وضع او خوب است.
- The farmers are badly off.
- اوضاع کشاورزان خوب نیست.
- I would be better off with a horse.
- اگر اسب داشتم بهتر بود.
- How are you off for clean shirts?
- به تعداد کافی پیراهن تمیز داری؟
- تئاترهایی که در خیابان برادوی نیویورک نیستند.
- His house is fifty meters off the main road.
- خانهی او در پنجاه متری راه اصلی است.
- an island off the coast of Bushehr
- جزیرهای در نزدیکی ساحل بوشهر
- This isn't one of his off days; he normally plays better.
- امروز روز او نیست، معمولاً بهتر بازی میکند.
- The doctor took him off the medicine.
- دکتر داروی او را قطع کرد.
- The ship went off course.
- کشتی از مسیر خود خارج شد.