آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Off And On

American: ˈɒfəndˈɑːn British: ɒfəndɒn

معنی off and on | جمله با off and on

adjective adverb

هرازگاهی، گاه‌وبیگاه، به‌طور متناوب، بعضی‌اوقات، نامنظم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He worked off and on as a bicycle messenger, but he never found permanent work.

هرازگاهی به‌عنوانِ پیک دوچرخه کار می‌کرد، اما هیچ‌وقت کار دائمی پیدا نکرد.

She’s been taking drugs off and on since she was 16.

از ۱۶ سالگی، به‌طور متناوب، مواد مخدر مصرف می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد off and on

  1. adverb every once in a while
    Synonyms:
    sometimes occasionally infrequently not often on and off sporadically intermittent irregularly at irregular intervals alternately when the mood strikes variable fluctuating hardly scarcely very seldom vacillating

ارجاع به لغت off and on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «off and on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/off-and-on

لغات نزدیک off and on

پیشنهاد بهبود معانی