بسیار کم، اندکی، بهسختی، تازه، کمی، به محض اینکه، چندلحظهای نگذشته بود که
I had scarcely finished dinner when he arrived.
تازه شام را تمام کرده بودم که او وارد شد.
scarcely more than two miles from my house
اندکی بیش از دو مایل از خانهی من
I scarcely noticed what was going on.
به سختی متوجه شدم که چه چیزی دارد روی میدهد.
حتی، هنوز هم نه، فقط، کمتر از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is scarcely fifteen years old.
او حتی پانزده سال هم ندارد.
An English teacher who scarcely knows a word of English!
معلم انگلیسی که حتی یک کلمه انگلیسی بلد نیست!
scarcely two hours
کمتر از دو ساعت
I had scarcely read the letter when they handed me another one.
هنوز نامه را نخوانده بودم که یک نامهی دیگر به دستم دادند.
به ندرت، ندرتا، دیر به دیر
She scarcely comes here any more.
او دیگر دیربهدیر اینجا میآید.
My mother scarcely wore red dresses.
مادرم به ندرت لباس قرمز میپوشید.
شاید نه، محتملا نه
There could scarcely have been found a leader better suited for the work.
احتمال بسیار کمی وجود داشت که بتوان مدیر بهتری را برای آن کار پیدا کرد.
حتما نه، محققا نه، اصلا نه
We could scarcely interfere between the man and his wife.
ما اصلاً نمیتوانستیم در کار آن مرد با زنش مداخله کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scarcely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scarcely