آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Infrequently

ɪnˈfriːkwəntli ɪnˈfriːkwəntli

معنی infrequently | جمله با infrequently

adverb

به‌ندرت، هرازگاهی، گهگاه، دیربه‌دیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

They make Indian food infrequently.

آن‌ها به‌ندرت غذای هندی درست می‌کنند.

My car infrequently needs repairs because I take good care of it.

ماشین من دیربه‌دیر نیاز به تعمیر پیدا می‌کند؛ زیرا به‌خوبی از آن مراقبت می‌کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She is so infrequently angry that it is hard to recognize it.

به‌قدری به‌ندرت عصبانی می‌شود که به‌سختی می‌توان این عصبانیت را تشخیص داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد infrequently

  1. adverb seldom
    Synonyms:
    rarely occasionally sometimes hardly ever unusually sparingly scarcely sporadically intermittently now and then not regularly

سوال‌های رایج infrequently

معنی infrequently به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «infrequently» در زبان فارسی به «به‌ندرت»، «دیربه‌دیر» یا «هرازگاهی» ترجمه می‌شود.

این قید برای توصیف وقوع پدیده‌ها، فعالیت‌ها یا رویدادهایی به کار می‌رود که در بازه‌های زمانی طولانی یا به صورت غیرمنظم اتفاق می‌افتند. «infrequently» برخلاف قیدهایی مانند often یا frequently بر کمیاب بودن، فاصله‌دار بودن و غیرمکرر بودن چیزی تأکید دارد و معمولاً برای بیان میزان پایین تکرار یا مشاهده‌ی چیزی در زمان یا مکان مشخص استفاده می‌شود.

در مکالمات روزمره، وقتی کسی می‌گوید: “I infrequently go to the cinema”، منظورش این است که رفتن به سینما برای او دیربه‌دیر اتفاق می‌افتد. این کاربرد، تصویری روشن از الگوی رفتاری یا عادات فرد ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که چنین فعالیتی جزء کارهای روزمره یا معمول زندگی او نیست. به همین ترتیب، می‌توان از «infrequently» برای بیان رویدادهای نادر، شرایط خاص یا مشاهده‌های غیرمعمول نیز استفاده کرد.

از نظر زبان‌شناسی، «infrequently» از پیشوند in- به معنای «نه» و ریشه‌ی frequent به معنای «مکرر» تشکیل شده است. این ترکیب معنای «نه مکرر» یا «کم‌تکرار» را ایجاد می‌کند و نمونه‌ای از قیدهای توصیفی دقیق در زبان انگلیسی است. این قید می‌تواند در جمله به ابتدای جمله، وسط جمله یا قبل از فعل قرار گیرد تا میزان تکرار عمل یا رویداد را مشخص کند.

در متون علمی، آماری و تحلیلی، «infrequently» نقش مهمی در توصیف داده‌ها و الگوهای مشاهده‌ای دارد. برای نمونه، جمله‌ی “This phenomenon occurs infrequently in nature” بیان می‌کند که این پدیده در طبیعت بسیار کم رخ می‌دهد. کاربرد چنین عبارتی به تحلیلگر کمک می‌کند تا میزان شایع یا نادر بودن یک اتفاق را به‌طور دقیق گزارش دهد و بر اهمیت یا ویژگی خاص آن تأکید کند.

«infrequently» فراتر از یک قید ساده است؛ این واژه ابزار زبانی مهمی برای بیان کمیابی، نادر بودن و استثنایی بودن رویدادها و رفتارهاست. استفاده صحیح از آن در گفتار و نوشتار، به زبان‌آموزان کمک می‌کند تا بتوانند الگوها و فراوانی رویدادها را به شکل دقیق و حرفه‌ای بیان کنند و تفاوت‌های جزئی در میزان تکرار یا وقوع را به‌خوبی منتقل نمایند.

ارجاع به لغت infrequently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infrequently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infrequently

لغات نزدیک infrequently

پیشنهاد بهبود معانی