آیکن بنر

لیست کامل روزها، ماه‌ها و فصل‌ها به انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر معادل سپتامبر)

روز، ماه‌ و فصل انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر= سپتامبر)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Infrequently

ɪnˈfriːkwəntli ɪnˈfriːkwəntli

معنی infrequently | جمله با infrequently

adverb

به‌ندرت، هرازگاهی، گهگاه، دیربه‌دیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

They make Indian food infrequently.

آن‌ها به‌ندرت غذای هندی درست می‌کنند.

My car infrequently needs repairs because I take good care of it.

ماشین من دیربه‌دیر نیاز به تعمیر پیدا می‌کند؛ زیرا به‌خوبی از آن مراقبت می‌کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She is so infrequently angry that it is hard to recognize it.

به‌قدری به‌ندرت عصبانی می‌شود که به‌سختی می‌توان این عصبانیت را تشخیص داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد infrequently

  1. adverb seldom
    Synonyms:
    rarely occasionally sometimes hardly ever unusually sparingly scarcely sporadically intermittently now and then not regularly

ارجاع به لغت infrequently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infrequently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infrequently

لغات نزدیک infrequently

پیشنهاد بهبود معانی