Infrequency

ˌɪnˈfriːkwənsi ɪnˈfriːkwənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
کمی، کمیابی، عدم‌وقوع، بی‌تکرر، نابسامدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infrequency

  1. noun rarity
    Synonyms: unpredictability, scarcity, uncommonness, irregularity

ارجاع به لغت infrequency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infrequency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infrequency

لغات نزدیک infrequency

پیشنهاد بهبود معانی