امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Loop

luːp luːp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    looped
  • شکل سوم:

    looped
  • سوم‌شخص مفرد:

    loops
  • وجه وصفی حال:

    looping
  • شکل جمع:

    loops

توضیحات

همچنین می‌توان از tape loop به‌ جای loop استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
(در طناب، روبان، خط و غیره) حلقه، گره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun countable
(ظرف) دسته (گِرد)
noun countable informal
پزشکی آی یو دی، حلقه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
noun countable
(راه آهن) خط انحرافی، جاده‌ی انحرافی
- loop back
- (Verb - intransitive) (جاده، رود) دور زدن
noun countable
(برق) مدار بسته
noun countable
(هواپیما، موتور سیکلت) دور
noun countable
(فیلم، نوار) حلقه
verb - transitive countable
حلقه کردن، گره زدن، حلقه درست کردن دورِ
- loop something back/loop something up
- (پرده) جمع کردن، کنار زدن
verb - transitive countable
حلقه درست کردن، حلقه زدن، حلقه شدن، پیچ خوردن
- loop things together
- چیزها را به هم پیچیدن، چیزها را با هم جمع کردن، چیزها را به هم گره زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد loop

  1. noun circle, spiral
    Synonyms:
    bend circuit circumference coil convolution curl curve eyelet hoop kink knot loophole noose ring twirl twist whorl wreath
    Antonyms:
    line
  1. verb circle, spiral
    Synonyms:
    arc arch begird bend bow braid coil compass connect crook curl curve curve around encircle encompass fold gird girdle join knot ring roll surround tie together turn twist wind around
    Antonyms:
    line

Collocations

  • loop the loop

    (هواپیما) حلقه درست کردن، دور زدن، چرخ زدن

ارجاع به لغت loop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «loop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/loop

لغات نزدیک loop

پیشنهاد بهبود معانی