آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ آبان ۱۴۰۴

    Loop

    luːp luːp

    گذشته‌ی ساده:

    looped

    شکل سوم:

    looped

    سوم‌شخص مفرد:

    loops

    وجه وصفی حال:

    looping

    شکل جمع:

    loops

    معنی loop | جمله با loop

    noun countable

    حلقه (با طناب، روبان، خط و...)

    The necklace has a loop that allows it to be fastened easily.

    گردنبند حلقه‌ای دارد که اجازه می‌دهد به‌راحتی بسته شود.

    She made a loop of string to hang the picture.

    او حلقه‌ای از نخ درست کرد تا عکس را آویزان کند.

    noun countable

    لوپ (دایره‌ای که هواپیما در آسمان می‌سازد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The fighter jet completed two fast loops before leveling out.

    جت جنگنده، دو لوپ سریع انجام داد و سپس به حالت عادی برگشت.

    Training pilots must learn how to execute a safe aerobatic loop.

    خلبانان درحال آموزش باید یاد بگیرند چگونه لوپ آکروباتیک ایمنی اجرا کنند.

    noun countable

    ورزش لوپ (حرکت حلقه‌ای در اسکیت روی یخ)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    He struggled to complete a fast spinning loop without falling.

    او در انجام لوپ چرخشی سریع بدون افتادن، مشکل داشت.

    Judges awarded high scores for her curving loops during the routine.

    داوران به‌خاطر لوپ‌های منحنی در روتین او، امتیاز بالایی دادند.

    noun countable

    موسیقی لوپ (موسیقی کوتاه تکرارشونده)

    Electronic music relies heavily on layered loops to create texture.

    موسیقی الکترونیک به‌شدت روی لوپ‌های لایه‌ای برای ایجاد بافت موسیقی حساب می‌کند.

    Songwriters often create short loops to experiment with melody ideas.

    ترانه‌سراها، اغلب لوپ‌های کوتاهی می‌سازند تا با ایده‌های ملودی آزمایش کنند.

    noun countable

    کامپیوتر حلقه، لوپ (تکرار دستورات در برنامه‌نویسی)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    Condition variables allow a loop to repeat until a specific event occurs.

    متغیرهای شرطی اجازه می‌دهند تا زمانی که رویداد خاصی رخ دهد، حلقه تکرار شود.

    This for loop will run ten times before stopping.

    این حلقه‌ی for ده بار اجرا می‌شود و سپس متوقف می‌شود.

    verb - intransitive verb - transitive

    حلقه درست کردن، حلقه زدن، خم کردن، پیچاندن، قوس دادن

    He looped the wire into a circle before soldering it.

    او قبل‌از لحیم‌کاری، سیم را به شکل حلقه درآورد.

    Turn left where the road loops around the farm buildings.

    در جایی که جاده، ساختمان‌های مزرعه را دور می‌زند، به چپ بپیچید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    loop things together

    چیزها را به هم پیچیدن، چیزها را با هم جمع کردن، چیزها را به هم گره زدن

    loop something back/loop something up

    (پرده) جمع کردن، کنار زدن

    loop back

    (Verb - intransitive) (جاده، رود) دور زدن

    verb - intransitive verb - transitive

    موسیقی تکرار کردن، لوپ کردن (موسیقی)

    You can loop the guitar riff so it plays repeatedly in the background.

    می‌توانید ریف گیتار را تکرار کنید تا بارها و بارها در پس‌زمینه پخش شود.

    The producer decided to loop the bass line throughout the track.

    پرودیوسر تصمیم گرفت لاین بیس را در تمام آهنگ لوپ کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد loop

    1. noun circle, spiral
      Synonyms:
      ring curve bend twist coil curl hoop circuit wreath knot convolution spiral circumference loophole eyelet kink twirl whorl noose
      Antonyms:
      line
    1. verb circle, spiral
      Synonyms:
      surround ring curve turn wind around join connect tie together compass encircle encompass fold twist roll arch bend bow curl coil spiral knot gird begird curve around girdle braid crook arc
      Antonyms:
      line

    Collocations

    loop the loop

    (هواپیما) حلقه درست کردن، دور زدن، چرخ زدن

    Idioms

    knock (or throw) for a loop

    (امریکا ـ عامیانه) 1- مشت محکم زدن 2- شکست دادن، چیره شدن 3- مبهوت کردن

    throw someone for a loop

    غافل‌گیر کردن، شوکه کردن، بهت‌زده کردن

    سوال‌های رایج loop

    گذشته‌ی ساده loop چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده loop در زبان انگلیسی looped است.

    شکل سوم loop چی میشه؟

    شکل سوم loop در زبان انگلیسی looped است.

    شکل جمع loop چی میشه؟

    شکل جمع loop در زبان انگلیسی loops است.

    وجه وصفی حال loop چی میشه؟

    وجه وصفی حال loop در زبان انگلیسی looping است.

    سوم‌شخص مفرد loop چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد loop در زبان انگلیسی loops است.

    ارجاع به لغت loop

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «loop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loop

    لغات نزدیک loop

    • - loony
    • - loony bin
    • - loop
    • - loop antenna
    • - loop body
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.