گذشتهی ساده:
crookedشکل سوم:
crookedسومشخص مفرد:
crooksوجه وصفی حال:
crookingشکل جمع:
crooksعصای سرکج، کجی، آدم قلابی، کلاهبردار، خم کردن، کج کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the crooks of a river
پیچ و خم رود
the crook of an umbrella handle
انحنای دستهی چتر
a shepherd's crook
چوبدستی چوپان
The president of the bank also turned out to be a crook.
رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.
He crooked his little finger.
او انگشت کوچک خود را خم کرد.
The mother held the baby in the crook of her arm.
مادر کودک را در خم بازوی خود نگه داشت.
the crook of one's arm (or leg)
بخش نرم و خمشپذیر بازو (یا ران)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crook» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crook