فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rogue

roʊɡ rəʊɡ

گذشته‌ی ساده:

rogued

شکل سوم:

rogued

وجه وصفی حال:

roguing

شکل جمع:

rogues

توضیحات:

همچنین می‌توان در شکل وصفی حال از rogueing به‌ جای roguing استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

سرکش (اشاره به ملتی که رهبران آن از قوانین و هنجارهای بین‌المللی سرپیچی می‌کنند)

The rogue state of Myanmar has been criticized for its human rights abuses.

دولت سرکش میانمار به دلیل نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار گرفته است.

The rogue government's aggressive tactics put them at odds with the rest of the world.

تاکتیک‌های تهاجمی این حکومت سرکش آن‌ها را در تضاد با بقیه‌ی جهان قرار می‌دهد.

adjective

جانورشناسی زیست‌شناسی سرکش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a rogue elephant

فیل سرکش

Stay away from the rogue bear wandering in the woods.

از خرس سرکش که در جنگل سرگردان است دوری کنید.

noun countable

قدیمی آدم ناقلا

She may be a rogue, but she has a heart of gold.

او ممکن است آدم ناقلایی باشد اما قلب مهربانی دارد.

He's a lovable rogue.

او آدم ناقلای دوست‌داشتنی‌ای است.

noun countable

قدیمی پست‌فطرت، بی‌شرف، بدذات (آدم)

The rogue stole my purse.

این آدم پست‌فطرت کیفم را دزدید.

Be cautious of that rogue.

مواظب اون بی‌شرف باش.

noun countable

ولگرد (شخص)

The rogue stumbled aimlessly through the city streets.

این ولگرد در خیابان‌های شهر بی‌هدف افتان‌وخیزان راه می‌رفت.

The park often becomes a haven for rogues.

این پارک اغلب به پناهگاهی برای ولگردها تبدیل می‌شود.

verb - transitive

گیاه‌شناسی ریشه‌کن کردن (گیاهان نابهنجار)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده

The farmer needed to rogue out the diseased plants.

کشاورز باید گیاهان آفت‌دار را ریشه‌کن کند.

In order to improve the quality of the crop, it is important to rogue out the weak plants.

برای بهبود کیفیت محصول، ریشه‌کن کردن گیاهان ضعیف اهمیت دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rogue

  1. noun person who deceives, swindles
    Synonyms:
    cheat swindler fraud trickster cheater crook con artist scoundrel villain rascal outlaw criminal defrauder reprobate lowlife blackguard scalawag mischief problem heel scamp ne’er-do-well bad news bad egg black sheep devil hooligan miscreant charlatan monstrosity rapscallion

Collocations

a rogue state

کشور یا دولتی که قوانین و عرف بین‌الملل را زیر پا می‌گذارد، کشور خطاکار

ارجاع به لغت rogue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rogue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rogue

لغات نزدیک rogue

پیشنهاد بهبود معانی