فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Rogue

roʊɡ rəʊɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rogues

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    آدم دغل، رند، ناقلا، بذله‌گو، هرس کردن، از علف هرزه پاک کردن، حیوان عظیم‌الجثه سرکش، اسب چموش، گول زدن، رذالت و پستی نشان دادن
    • - His father is a good-natured rogue.
    • - پدرش آدم شوخ و خوش‌قلبی است.
    • - a rogue elephant
    • - فیل سرکش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rogue

  1. noun person who deceives, swindles
    Synonyms: bad egg, bad news, blackguard, black sheep, charlatan, cheat, cheater, con artist, criminal, crook, defrauder, devil, fraud, heel, hooligan, lowlife, mischief, miscreant, monstrosity, ne’er-do-well, outlaw, problem, rapscallion, rascal, reprobate, scalawag, scamp, scoundrel, swindler, trickster, villain

Collocations

  • a rogue state

    کشور یا دولتی که قوانین و عرف بین‌الملل را زیر پا می‌گذارد، کشور خطاکار

ارجاع به لغت rogue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rogue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rogue

لغات نزدیک rogue

پیشنهاد بهبود معانی