آخرین به‌روزرسانی:

خاطرات به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

خاطره‌ها

فونتیک فارسی

khaateraat
اسم جمع

memories, reminiscences, diary

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

تصویر مادرم خاطرات زیادی را زنده کرد.

My mother's picture awoke many memories.

خاطرات تلخ و شیرین جوانی من

the bittersweet memories of my youth

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خاطرات

  1. مترادف:
    خاطره‌ها

ارجاع به لغت خاطرات

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خاطرات» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خاطرات

لغات نزدیک خاطرات

پیشنهاد بهبود معانی