گذشتهی ساده:
prioritizedشکل سوم:
prioritizedسومشخص مفرد:
prioritizesوجه وصفی حال:
prioritizingدر انگلیسی بریتانیایی بهجای prioritize، معمولاً از prioritise استفاده میشود.
در اولویت قرار دادن، اولویت دادن به، ارجحیت دادن به، مقدم شمردن
The project manager will prioritize the most urgent projects first.
مدیر پروژه ضروریترین پروژهها را در اولویت قرار خواهد داد.
She decided to prioritize her health over work commitments.
او تصمیم گرفت که سلامتی خود را بر تعهدات کاری مقدم شمارد.
Schools should prioritize mental health enhancement to support students effectively.
برای حمایت مؤثر از دانشآموزان، مدارس باید ارتقای سلامت روان را در اولویت قرار دهند.
اولویتبندی کردن، برحسب اولویت طبقهبندی کردن، سزیدهسنجی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In times of crisis, it's essential to prioritize.
در مواقع بحران، اولویتبندی کردن ضروری است.
It's very essential to prioritize your responsibilities effectively.
بسیار ضروری است که مسئولیتهای خود را بهطور مؤثر اولویتبندی کنید.
We need to prioritize our duties to maintain a healthy work-life balance.
برای حفظ تعادل بین کار و زندگی، باید وظایفمان را برحسب اولویت طبقهبندی کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prioritize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prioritize