شکل جمع:
prioritiesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
get one's priorities right (or wrong)
در تعیین اولویتهای خود خطا نکردن (یا کردن)
اولویت دادن (به)، سزاوارتر شمردن
take priority (over something)
(نسبت به چیزی دیگر) سزاوارتر بودن، اولویت داشتن، ارجح بودن، سزیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «priority» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/priority