با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Priority

praɪˈɔːrət̬i praɪˈɒrəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    priorities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
اولویت، تقدم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- School building is our top priority.
- احداث مدرسه بالاترین اولویت ما است.
- The priority of education is undeniable.
- تقدم آموزش‌و‌پرورش انکارناپذیر است.
noun countable uncountable
برتری، تفوق، ارجحیت (در رتبه و مقام و غیره)
- In this matter I have priority over you.
- در این مورد من بر شما برتری دارم.
- The president of the company has priority over all employees in the organization.
- رئیس شرکت بر تمامی کارکنان سازمان ارجحیت دارد.
noun
حق تقدم
- Women and children have priority.
- زن‌ها و کودکان حق تقدم دارند.
- The elderly and vulnerable populations should be given priority when distributing limited vaccine doses.
- هنگام توزیع دوزهای محدود واکسن باید به سالمندان و جمعیت‌های آسیب‌پذیر حق تقدم داده شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد priority

  1. noun first concern
    Synonyms: antecedence, arrangement, crash project, greatest importance, lead, order, precedence, preeminence, preference, prerogative, previousness, rank, right of way, seniority, superiority, supremacy, transcendence
    Antonyms: unimportance

Collocations

لغات هم‌خانواده priority

ارجاع به لغت priority

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «priority» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/priority

لغات نزدیک priority

پیشنهاد بهبود معانی