با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Superiority

suːˌpɪəriˈɔrəti s(j)uːˌpɪəriˈɒrəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
برتری، رجحان، تفوق، بزرگ‌تری، ارشدیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The company's success can be attributed to their superiority in product quality and customer service.
- موفقیت این شرکت را می‌توان به برتری آن‌ها در کیفیت محصول و خدمات مشتری نسبت داد.
- Despite his humble demeanor, his superiority in chess was undeniable, as he defeated every opponent he faced.
- باوجود رفتار فروتنانه‌اش، برتری او در شطرنج غیرقابل انکار بود؛ زیرا هر حریفی را که با او روبرو می‌شد، شکست می‌داد.
noun uncountable
خودبرتربینی، خودبرترانگاری، خودبزرگ‌بینی، خودبزرگ‌انگاری، خودشیفتگی
- The team captain's superiority complex hindered the growth and unity of the group.
- خودبرتربینی کاپیتان تیم مانع‌از رشد و اتحاد گروه شد.
- She always sought to assert her superiority by belittling others and making them feel inferior.
- او همیشه به‌دنبال خودبزرگ‌انگاری خود با تحقیر دیگران و ایجاد احساس حقارت در آن‌ها بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد superiority

  1. noun advantage, predominance
    Synonyms: ahead, ascendancy, authority, better, bulge, dominance, edge, eminence, excellence, influence, lead, meliority, nobility, perfection, position, power, predomination, preeminence, preponderance, prestige, prevalence, pull, rank, spark, supremacy, top, transcendence, upper hand, vantage, victory, whip hand
    Antonyms: disadvantage, inferiority, subservience

ارجاع به لغت superiority

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «superiority» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/superiority

لغات نزدیک superiority

پیشنهاد بهبود معانی