برتری، رجحان، تفوق، بزرگتری، ارشدیت
The company's success can be attributed to their superiority in product quality and customer service.
موفقیت این شرکت را میتوان به برتری آنها در کیفیت محصول و خدمات مشتری نسبت داد.
Despite his humble demeanor, his superiority in chess was undeniable, as he defeated every opponent he faced.
باوجود رفتار فروتنانهاش، برتری او در شطرنج غیرقابل انکار بود؛ زیرا هر حریفی را که با او روبرو میشد، شکست میداد.
خودبرتربینی، خودبرترانگاری، خودبزرگبینی، خودبزرگانگاری، خودشیفتگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team captain's superiority complex hindered the growth and unity of the group.
خودبرتربینی کاپیتان تیم مانعاز رشد و اتحاد گروه شد.
She always sought to assert her superiority by belittling others and making them feel inferior.
او همیشه بهدنبال خودبزرگانگاری خود با تحقیر دیگران و ایجاد احساس حقارت در آنها بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «superiority» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/superiority