گذشتهی ساده:
betteredشکل سوم:
betteredسومشخص مفرد:
bettersوجه وصفی حال:
betteringشکل جمع:
bettersصفت عالی:
bestبهتر، برتر، مناسبتر، مطلوبتر، مؤثرتر (صفت تفصیلی good)
This book is better than that one.
این کتاب بهتر از آن یکی است.
I like your looks better.
از قیافهی تو بیشتر خوشم میآید.
Jahangir is better educated than others.
جهانگیر از دیگران تحصیلات بهتری دارد.
better suited
مناسبتر
better qualified
واجد شرایط بهتر
better than an hour
بیش از یک ساعت
the better part of her pay
بیشتر مزد او
She is (or feels) better.
حالش بهتر است.
I had better introduce myself.
بهتر است خود را معرفی کنم.
He better come on time, else he will be fired.
بهتر است سر وقت بیاید والا اخراج خواهد شد.
بهتر، خوب، سلامت، سرحال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He didn’t think she would ever get better, but she recovered fully.
او فکر نمیکرد که او هیچوقت خوب شود، اما کاملاً بهبود یافت.
Are you better, or do you still need to see the doctor?
بهتر شدی یا هنوز باید به دکتر مراجعه کنی؟
Things are changing for the better.
(اوضاع) رو به بهبود است.
بهتر، بهطور مناسبتر، مؤثرتر، رضایتبخشتر
She sings better now after taking voice lessons.
او بعداز گذراندن کلاسهای آواز اکنون بهتر میخواند.
The team communicated better after the coach’s advice.
اعضای تیم بعداز نصیحت مربی، مؤثرتر با هم ارتباط برقرار کردند.
در سطحی بهتر (بهجای صفتهایی که با good یا well شروع میشوند)
She is better prepared for the debate than her opponent.
نسبت به رقیبش، او برای مناظره بهتر آماده شده است.
He is better respected in the company than his colleagues.
او در شرکت، نسبت به همکارانش محترمتر است.
چیز بهتر، عالیتر، برتر، باکیفیتتر، شایستهتر
I have never seen better work from a student.
هیچوقت کار بهتری از هیچ دانشآموزی ندیدهام.
He gave a better performance than all the other competitors.
او عملکرد برتری نسبت به همهی رقبا ارائه داد.
بهتر، شایستهتر، مناسبتر، لایقتر، رضایتبخشتر
He should do better next time and avoid the same mistakes.
او باید دفعهی بعد بهتر عمل کند و از همان اشتباهات جلوگیری کند.
We expected better service at this restaurant.
ما انتظار خدمات رضایتبخشتری در این رستوران داشتیم.
قدیمی بزرگترها، افراد صاحبمنصب، مقام بالاتر، اشخاص برتر، بزرگان، بالادستها
Obey your betters.
از بالادستهای خود اطاعت کن.
In traditional societies, betters often guide the younger generation.
در جوامع سنتی، بزرگان معمولاً نسل جوان را راهنمایی میکنند.
بهتر کردن، بهبود بخشیدن، ارتقا دادن، اصلاح کردن، پیشی گرفتن
He bettered his brother in mathematics.
در ریاضیات بر برادرش پیشی گرفت.
You must better yourself through education.
باید از راه تحصیل خود را بهتر کنی.
(better yourself) خود را ارتقا دادن، موقعیت خود را بهبود بخشیدن، پیشرفت کردن
Volunteering and networking helped her better herself socially.
داوطلب شدن و شبکهسازی به او کمک کرد تا از نظر اجتماعی خود را ارتقا دهد.
Many young people move to the city to better their prospects.
بسیاری از جوانان برای بهبود چشماندازهای شغلی خود به شهر مهاجرت میکنند.
موفقتر، در وضع بهتر، پردرآمدتر، پولدارتر
(بدون to به کار میرود) بهتر است که، بهتر بود که
خیلی بهتر، بسیار نیکوتر
بیشتر آگاه بودن
بیشتر، تقریباً
هرچه زودتر بهتر
1- عقیدهی بهتری داشتن (دربارهی چیزی یا کسی) 2- (پس از تفکر) تجدید نظر کردن
برخلاف عقل سلیم / برخلاف صلاحدید
کار از محکمکاری عیب نمیکند، احتیاط بهتر از پشیمانی در آخر کار است.
better to light a candle than to curse the darkness
به جای شکوه و انتقاد باید کار مثبت کرد
در شرایط بهتر
پیشی گرفتن، بردن، فایق آمدن بر، چیره شدن
باید، بایست، بهتر است
بهتر است
دیر شدن (اتفاق افتادن) بهتر از هرگز نشدن است.
چه بهتر، بهتر است
better the devil you know than the devil you don't
آدم بدجنس آشنا از آدم بدجنس غریبه بهتر است
discretion is the better part of valor
بهترین بخش شجاعت احتیاط است، آدم دلیر باید محتاط باشد
پیشی جستن، (از دیگری) بهتر بودن
against one's better judgement
خلاف عقل سلیم (شخص)
(be) old enough to know better
دارای سنی که عقل بیشتری را ایجاب میکند
take a turn for the better (or worse)
(بهویژه بیماری) رو به بهبود (یا وخامت) گذاشتن
هرچه بزرگتر بهتر
خوب یا بد، چه خوب چه بد، با همهی خوبیها و بدیها
گذشتهی ساده better در زبان انگلیسی bettered است.
شکل سوم better در زبان انگلیسی bettered است.
شکل جمع better در زبان انگلیسی betters است.
وجه وصفی حال better در زبان انگلیسی bettering است.
سومشخص مفرد better در زبان انگلیسی betters است.
صفت عالی better در زبان انگلیسی best است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «better» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/better