امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Worse

    wɜːrs wɜːs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت عالی:

      worst

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective adverb A2
    بدتر، وخیمتر، شدیدتر، حادتر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - The weather has become worse.
    - هوا بدتر شده است.
    - My handwriting is worse than yours.
    - خط من از خط شما بدتر است.
    - The patient became worse.
    - حال بیمار بدتر شد.
    - if worse comes to worst
    - اگر بدتر بدترین شود (در بدترین صورت)
    - to take a turn for the worse
    - بدتر شدن، وخیم‌تر شدن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد worse

    1. adjective (comparative of `bad') inferior to another in quality or condition or desirability
      Synonyms:
      worse deteriorated naughtier more evil
      Antonyms:
      better
    1. adjective not behaving properly
      Synonyms:
      naughtier
    1. adjective severe
      Synonyms:
      graver severer
    1. adjective changed for the worse in health or fitness
      Synonyms:
      worsened poorer
      Antonyms:
      better righter worthier
    1. adjective not financially safe or secure
      Synonyms:
      riskier sharper
    1. adjective very intense
      Synonyms:
      nastier meaner harder tougher heavier bitterer direr sorrier poorer weaker sicker grosser fouler graver viler baser shadier blacker naughtier unluckier lousier seedier unrulier corrupter bigger severer feebler
      Antonyms:
      better truer righter juster
    1. adjective feeling or expressing regret or sorrow or a sense of loss over something done or undone
      Synonyms:
      sorrier

    Idioms

    • for the worse

      درحال بدتر شدن، رو به وخامت

    • worse off

      1- در وضع بدتر 2- دارای درآمد کمتر

    ارجاع به لغت worse

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «worse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/worse

    لغات نزدیک worse

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی