(بهگونهای که باعث ایجاد اضطراب و نگرانی شود) بهطور نگرانکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Worryingly, death from lung cancer is still increasing.
بهطور نگرانکنندهای میزان مرگومیر ناشی از سرطان ریه همچنان در حال افزایش است.
The wind howled and my tin roof rattled worryingly.
باد زوزه کشید و سقف حلبی (شیروانی) من بهطرز نگرانکنندهای لرزید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «worryingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worryingly