(بهگونهای که نشان میدهد شخص بهخاطر اتفاقات ناخوشایندی که رخ داده است یا ممکن است رخ دهد ناراحت و نگران است یا میترسد) با نگرانی، از روی اضطراب، از روی آشفتگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
"I can't find my passport," she said worriedly.
با نگرانی گفت: «نمیتونم پاسپورتم رو پیدا کنم.»
She glanced worriedly at her father.
با نگرانی و ترس به پدرش نگاه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «worriedly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worriedly