آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Worrying

    ˈwɝːiɪŋ ˈwʌri-ɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    worried

    شکل سوم:

    worried

    سوم‌شخص مفرد:

    worries

    صفت تفضیلی:

    more worrying

    صفت عالی:

    most worrying

    معنی worrying

    adjective B2

    نگران‌کننده، اضطراب‌آور

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد worrying

    1. verb to focus the attention on something moodily and at length
      Synonyms:
      brooding dwelling fretting moping stewing carking
    1. adjective causing worry
      Synonyms:
      troubling disturbing distressing bothersome disquieting perturbing distressful
    1. noun the act of harassing someone
      Synonyms:
      bother anxiety concern harassment torment badgering bedevilment
    1. verb disturb the peace of mind of; afflict with mental agitation or distress
      Synonyms:
      bothering annoying troubling distressing vexing bugging concerning occupying interesting ailing carking
      Antonyms:
      reassuring
    1. verb be concerned with
      Synonyms:
      concerning troubling bothering upsetting annoying disturbing harassing vexing caring fretting suffering distressing burdening agonizing pestering plaguing perturbing unsettling fearing harrying badgering bedevilling besetting tormenting baiting teasing tantalizing needling beleaguering importuning stewing gnawing brooding fussing fidgeting dreading disconcerting writhing wincing struggling grieving anguishing hectoring fazing torturing
    1. verb to cause to feel anxious, distressed, or troubled.
      Synonyms:
      troubling
    1. verb to feel uneasy or concerned about something; be troubled.
      Synonyms:
      brooding
    1. adjective engaged in worry
      Synonyms:
      anxious concerned disturbed disquieted ill-at-ease pessimistic burdened solicitous pained heartsick racking one's brains
      Antonyms:
      happy lighthearted gay

    لغات هم‌خانواده worrying

    noun
    worry, worrier
    adjective
    worried, worrying, worrisome
    verb - transitive
    worry
    adverb
    worryingly, worriedly

    سوال‌های رایج worrying

    گذشته‌ی ساده worrying چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده worrying در زبان انگلیسی worried است.

    شکل سوم worrying چی میشه؟

    شکل سوم worrying در زبان انگلیسی worried است.

    سوم‌شخص مفرد worrying چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد worrying در زبان انگلیسی worries است.

    صفت تفضیلی worrying چی میشه؟

    صفت تفضیلی worrying در زبان انگلیسی more worrying است.

    صفت عالی worrying چی میشه؟

    صفت عالی worrying در زبان انگلیسی most worrying است.

    ارجاع به لغت worrying

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «worrying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/worrying

    لغات نزدیک worrying

    • - worry
    • - worry beads
    • - worrying
    • - worryingly
    • - worrywart
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.