شکل جمع:
harassmentsاذیت، آزار، مزاحمت، تعرض، بدرفتاری، بهستوهآوری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She filed a complaint with HR about the sexual harassment she experienced at work.
او شکایتی درمورد تعرض جنسیای که در محل کار تجربه کرده بود، برای بخش منابع انسانی ثبت کرد.
The victim of the cyber harassment felt scared.
قربانی آزار اینترنتی احساس ترس میکرد.
That employee was suspended for his repeated verbal harassment of his coworkers.
آن کارمند به خاطر تعرض کلامی مکرر نسبت به همکارانش از خدمت تعلیق شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harassment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harassment