شکل جمع:
perturbationsآشفتگی، تشویش، نگرانی، دلهره، اضطراب، پریشانی، ناآرامی، بیقراری
Her perturbation about the upcoming exam was evident in her restless behavior.
نگرانی او در مورد امتحان پیشِرو از رفتار بیقرارش مشهود بود.
The constant rumors about the company’s future led to a state of perturbation among investors.
شایعات مداوم دربارهی آیندهی شرکت باعث ایجاد نگرانی در میان سرمایهگذاران شد.
فیزیک اختلال (تغییرات کوچک و غیرمنتظره در سیستم که میتوانند به تغییر در نتایج یا رفتارهای آن سیستم منجر شوند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The perturbation theory helped in understanding the variations in the electron's behavior in the atom.
نظریهی اختلال به درک تغییرات رفتار الکترون در اتم کمک کرد.
A minor perturbation in the magnetic field can affect the trajectory of charged particles.
اختلالی جزئی در میدان مغناطیسی میتواند بر مسیر ذرات باردار تأثیر بگذارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «perturbation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perturbation