گذشتهی ساده:
stewedشکل سوم:
stewedسومشخص مفرد:
stewsوجه وصفی حال:
stewingشکل جمع:
stewsتاسکباب
beef stew
تاس کباب گوشت گاو
نگرانی، ناراحتی، جوش زنی، بی تابی، دلواپسی، آزردگی، گرمی، داغی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The accountants stewed in a windowless room eight hours a day.
حسابدارها در یک اتاق بیپنجره روزی هشت ساعت از گرما کلافه میشدند.
He is caught in a stew.
بدجوری گرفتار شده است.
(از شدت اضطراب و غیره) به خود پیچیدن، جوش زدن
to go into a stew
کلافه شدن یا به خود پیچیدن
She was so stewed up with anxiety that she could not sleep or eat at all.
آنقدر از دلواپسی به خود میپیچید که اصلاً خواب و خوراک نداشت.
He decided not to stew over his son's misdeeds any more.
تصمیم گرفت که دیگر دربارهی سیاهکاریهای پسرش جوش نزند.
غذا و آشپزی آهسته جوشانیدن، آهسته پختن، دم کردن
I stewed the beef for two hours.
گوشت گاو را دو ساعت آرام پختم.
عاقبت اعمال خود را چشیدن، از کردهی خود رنج بردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stew» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stew