آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ شهریور ۱۴۰۴

    Sweat

    swet swet

    گذشته‌ی ساده:

    sweated

    شکل سوم:

    sweated

    سوم‌شخص مفرد:

    sweats

    وجه وصفی حال:

    sweating

    معنی sweat | جمله با sweat

    noun uncountable B2

    عرق

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The runners were dripping with sweat.

    عرق از بدن دوندگان جاری بود.

    She wiped the sweat off her face with a handkerchief.

    با دستمال عرق چهره‌ی خود را پاک کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Sweat tastes salty.

    عرق شورمزه است.

    sweat formed on the glass of cold water

    آب‌دانه‌هایی که روی لیوان آب سرد تشکیل شده است

    The bride was in such a sweat about the wedding plans.

    عروس درباره‌ی قرار‌و‌مدارهای ازدواج سخت نگران بود.

    The machines saved time and they also saved sweat.

    ماشین‌ها موجب صرفه‌جویی در وقت و همچنین کاستن سختی کار شدند.

    noun plural

    انگلیسی آمریکایی لباس ورزشی، گرمکن ورزشی، تِرَک‌سوت

    در انگلیسی بریتانیایی از tracksuit استفاده می‌شود.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    These old sweats are so comfortable that I never want to throw them away.

    این گرمکن‌های قدیمی آن‌قدر راحت هستند که اصلاً دلم نمی‌خواهد دورشان بیندازم.

    At home, she prefers to wear sweats instead of jeans.

    او در خانه ترجیح می‌دهد به جای جین، لباس ورزشی بپوشد.

    verb - intransitive B2

    عرق کردن، عرق ریختن

    The child's fever was high and he was sweating.

    تب کودک شدید بود و داشت عرق می‌کرد.

    I always sweat a lot when I exercise.

    من همیشه موقع ورزش خیلی عرق می‌کنم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His doctors sweated him and then gave him a cold shower.

    دکترهایش او را به عرق‌ریزی انداختند و سپس به او دوش آب سرد دادند.

    to sweat out a cold

    با عرق‌ریزی سرماخوردگی را برطرف کردن

    verb - intransitive

    خیس شدن، بخار گرفتن، عرق کردن

    The room was stuffy and soon the windows started sweating.

    اتاق گرم و دم کرده بود و به‌زودی پنجره‌ها از مه و قطرات آب پوشیده شدند.

    Green plants sweat when tightly packed.

    اگر گیاهان سبز تنگ کنار هم جا داده شوند عرق می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The surplus moisture will sweat out.

    رطوبت زائد بیرون خواهد تراوید.

    to sweat tobacco leaves

    برگ تنباکو را به عمل آوردن

    verb - intransitive

    زحمت کشیدن، جان کندن، به‌سختی کار کردن، عرق ریختن

    He sweated out one novel after another.

    او با جان کندن رمان‌های پی‌در‌پی نوشت.

    If you want success you must sweat for it.

    اگر موفقیت می‌خواهی باید در راه آن تلاش کنی.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They used to sweat their workers fifteen hours a day.

    آن‌ها روزی پانزده ساعت از کارگران خود بهره‌کشی می‌کردند.

    with the sweat of one's brow and the labor of one's hands

    با عرق جبین و کدیمین

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی نگران بودن، فکر خود را مشغول چیزی کردن، دغدغه داشتن

    We grieve and sweat to think that he too may die.

    ما غم می‌خوریم و نگرانیم که شاید اوهم بمیرد.

    Stop sweating about the exam, you’ve studied enough.

    دیگر فکر خود را مشغول امتحان نکن، به اندازه‌ی کافی درس خوانده‌ای.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The police sweated him with all kinds of threats.

    پلیس با انواع تهدیدات او را مجبور به حرف زدن کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sweat

    1. noun body’s perspiring
      Synonyms:
      perspiration excretion exudation diaphoresis steam transudation
    1. noun hard work
      Synonyms:
      work labor effort task toil grind drudgery chore slavery travail moil backbreaker
      Antonyms:
      recreation entertainment
    1. verb perspire
      Synonyms:
      drip ooze seep exude glow secrete spout transude break out in a sweat swelter wilt
    1. verb worry about; bear
      Synonyms:
      worry about fret agonize suffer endure tolerate bear abide take go stand brook stomach chafe labor toil work hard lose sleep over be on pins and needles be on tenterhooks stay the course stick it out torture exert
      Antonyms:
      ignore be calm

    Phrasal verbs

    sweat off

    وزن خود را با (ورزش و) عرق‌ریزی کاستن

    sweat (something) out

    (عامیانه) 1- با عرق‌ریزی از شر چیزی راحت شدن

    2- (چیز ناخوشایند را) تحمل کردن 3- (با دلواپسی) پیش‌بینی کردن، انتظار کشیدن 4- نگران بودن

    Collocations

    sweat blood

    (عامیانه) 1- سخت کار کردن، تلاش زیاد کردن 2- دلواپس بودن، نگران بودن

    sweat our guts out

    جان کندن، به شدت تلاش کردن، از جان مایه گذاشتن

    Idioms

    no sweat!

    (امریکا - عامیانه) بی‌دردسر!، اصلاً کاری ندارد!، فوری!، آسان است!

    sweat blood

    (عامیانه) 1- سخت کار کردن، تلاش زیاد کردن 2- دلواپس بودن، نگران بودن

    sweat it

    (عامیانه) از چیزی بیزار بودن یا بد آمدن

    to sweat blood for something

    (برای رسیدن به چیزی) سخت تلاش کردن

    no sweat

    جای نگرانی نیست، آسان است

    سوال‌های رایج sweat

    گذشته‌ی ساده sweat چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sweat در زبان انگلیسی sweated است.

    شکل سوم sweat چی میشه؟

    شکل سوم sweat در زبان انگلیسی sweated است.

    وجه وصفی حال sweat چی میشه؟

    وجه وصفی حال sweat در زبان انگلیسی sweating است.

    سوم‌شخص مفرد sweat چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sweat در زبان انگلیسی sweats است.

    ارجاع به لغت sweat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sweat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sweat

    لغات نزدیک sweat

    • - swearer
    • - swearing
    • - sweat
    • - sweat (something) out
    • - sweat blood
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.