گذشتهی ساده:
sweatedشکل سوم:
sweatedسومشخص مفرد:
sweatsوجه وصفی حال:
sweatingعرق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
The runners were dripping with sweat.
عرق از بدن دوندگان جاری بود.
She wiped the sweat off her face with a handkerchief.
با دستمال عرق چهرهی خود را پاک کرد.
Sweat tastes salty.
عرق شورمزه است.
sweat formed on the glass of cold water
آبدانههایی که روی لیوان آب سرد تشکیل شده است
The bride was in such a sweat about the wedding plans.
عروس دربارهی قرارومدارهای ازدواج سخت نگران بود.
The machines saved time and they also saved sweat.
ماشینها موجب صرفهجویی در وقت و همچنین کاستن سختی کار شدند.
انگلیسی آمریکایی لباس ورزشی، گرمکن ورزشی، تِرَکسوت
در انگلیسی بریتانیایی از tracksuit استفاده میشود.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These old sweats are so comfortable that I never want to throw them away.
این گرمکنهای قدیمی آنقدر راحت هستند که اصلاً دلم نمیخواهد دورشان بیندازم.
At home, she prefers to wear sweats instead of jeans.
او در خانه ترجیح میدهد به جای جین، لباس ورزشی بپوشد.
عرق کردن، عرق ریختن
The child's fever was high and he was sweating.
تب کودک شدید بود و داشت عرق میکرد.
I always sweat a lot when I exercise.
من همیشه موقع ورزش خیلی عرق میکنم.
His doctors sweated him and then gave him a cold shower.
دکترهایش او را به عرقریزی انداختند و سپس به او دوش آب سرد دادند.
to sweat out a cold
با عرقریزی سرماخوردگی را برطرف کردن
خیس شدن، بخار گرفتن، عرق کردن
The room was stuffy and soon the windows started sweating.
اتاق گرم و دم کرده بود و بهزودی پنجرهها از مه و قطرات آب پوشیده شدند.
Green plants sweat when tightly packed.
اگر گیاهان سبز تنگ کنار هم جا داده شوند عرق میکنند.
The surplus moisture will sweat out.
رطوبت زائد بیرون خواهد تراوید.
to sweat tobacco leaves
برگ تنباکو را به عمل آوردن
زحمت کشیدن، جان کندن، بهسختی کار کردن، عرق ریختن
He sweated out one novel after another.
او با جان کندن رمانهای پیدرپی نوشت.
If you want success you must sweat for it.
اگر موفقیت میخواهی باید در راه آن تلاش کنی.
They used to sweat their workers fifteen hours a day.
آنها روزی پانزده ساعت از کارگران خود بهرهکشی میکردند.
with the sweat of one's brow and the labor of one's hands
با عرق جبین و کدیمین
انگلیسی آمریکایی نگران بودن، فکر خود را مشغول چیزی کردن، دغدغه داشتن
We grieve and sweat to think that he too may die.
ما غم میخوریم و نگرانیم که شاید اوهم بمیرد.
Stop sweating about the exam, you’ve studied enough.
دیگر فکر خود را مشغول امتحان نکن، به اندازهی کافی درس خواندهای.
The police sweated him with all kinds of threats.
پلیس با انواع تهدیدات او را مجبور به حرف زدن کرد.
وزن خود را با (ورزش و) عرقریزی کاستن
(عامیانه) 1- با عرقریزی از شر چیزی راحت شدن
2- (چیز ناخوشایند را) تحمل کردن 3- (با دلواپسی) پیشبینی کردن، انتظار کشیدن 4- نگران بودن
(عامیانه) 1- سخت کار کردن، تلاش زیاد کردن 2- دلواپس بودن، نگران بودن
جان کندن، به شدت تلاش کردن، از جان مایه گذاشتن
(امریکا - عامیانه) بیدردسر!، اصلاً کاری ندارد!، فوری!، آسان است!
(عامیانه) 1- سخت کار کردن، تلاش زیاد کردن 2- دلواپس بودن، نگران بودن
(عامیانه) از چیزی بیزار بودن یا بد آمدن
(برای رسیدن به چیزی) سخت تلاش کردن
جای نگرانی نیست، آسان است
گذشتهی ساده sweat در زبان انگلیسی sweated است.
شکل سوم sweat در زبان انگلیسی sweated است.
وجه وصفی حال sweat در زبان انگلیسی sweating است.
سومشخص مفرد sweat در زبان انگلیسی sweats است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sweat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sweat