فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perspiration

ˌpɜrːspəˈreɪʃn ˌpɜːspəˈreɪʃn

معنی و نمونه‌جمله

noun

عرق بدن، کار سخت، عرق‌ریزی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Beads of perspiration covered her forehead.

قطره‌های عرق پیشانی او را پوشانده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perspiration

  1. noun moisture excreted through the pores of the skin
    Synonyms:
    sweat sweating water beads of moisture sudor transpiration exudation lather diaphoresis sudation hidrosis egesta excreta
  1. adjective
    Synonyms:
    sudorific sudoriferous diaphoretic egestive
  1. verb
    Synonyms:
    excrete perspire egest transpire

ارجاع به لغت perspiration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perspiration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perspiration

لغات نزدیک perspiration

پیشنهاد بهبود معانی