آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Transpire

trænˈspaɪər trænˈspaɪə

معنی transpire | جمله با transpire

verb - transitive verb - intransitive

روی دادن، بیرون آمدن، نشرکردن، نفوذ کردن، بخار پس دادن، فاش شدن، رخنه کردن، فراتر اویدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a plant transpires a lot more when the weather is warm

وقتی که هوا گرم است، گیاه خیلی بیشتر ترا‌دمش می‌کند.(بخار پس می‌دهد)

It soon transpired that there were disagreements among them.

به‌زودی معلوم شد که در میان آن‌ها اختلافاتی وجود داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He gave the full account of all that had transpired.

او آنچه را که روی داده بود، به‌طور گسترده شرح داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد transpire

  1. verb become known
    Synonyms:
    emerge come out come to light be made public get out be discovered be disclosed leak break

ارجاع به لغت transpire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transpire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transpire

لغات نزدیک transpire

پیشنهاد بهبود معانی