روی دادن، بیرون آمدن، نشرکردن، نفوذ کردن، بخار پس دادن، فاش شدن، رخنه کردن، فراتر اویدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a plant transpires a lot more when the weather is warm
وقتی که هوا گرم است، گیاه خیلی بیشتر ترادمش میکند.(بخار پس میدهد)
It soon transpired that there were disagreements among them.
بهزودی معلوم شد که در میان آنها اختلافاتی وجود داشت.
He gave the full account of all that had transpired.
او آنچه را که روی داده بود، بهطور گسترده شرح داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «transpire» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transpire