آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ اسفند ۱۴۰۲

    Get Out

    ɡɛt aʊt gɛt aʊt

    معنی get out | جمله با get out

    phrasal verb verb - intransitive A2

    خارج شدن، بیرون رفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    It's time to get out of this toxic relationship.

    وقت آن رسیده است که از این رابطه‌ی سمی خارج شویم.

    We got out of the hotel.

    از هتل خارج شدیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Get out of my room!

    از اتاقم برو بیرون!

    I wish my boss would get out of my office and let me work in peace.

    ای کاش رئیسم از دفترم بیرون می‌رفت و اجازه می‌داد در آرامش کار کنم.

    phrasal verb verb - transitive

    خارج کردن، بیرون کردن، درآوردن (چیزی یا کسی از جایی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Can you help me get my sister out of bed.

    می‌شه کمکم کنی خواهرم رو از تخت دربیاریم؟

    He got out her violin and started to play.

    ویولنش را درآورد و شروع به نواختن کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Get that man out of my house!

    اون مرد رو از خونه‌ام بیرون کن!

    phrasal verb verb - intransitive

    دررفتن، فرار کردن، گریختن

    The prisoners were planning to get out of jail using a secret tunnel.

    زندانیان قصد داشتند با استفاده از یک تونل مخفی از زندان فرار کنند.

    The prisoners were thrilled to finally get out of their cells and breathe in fresh air after months of confinement.

    زندانی‌ها از این‌که بالاخره پس از ماه‌ها حبس از سلول‌های خود می‌گریزند و در هوای تازه نفس می‌کشند، هیجان‌زده بودند.

    phrasal verb verb - intransitive

    افشا شدن، برملا شدن، درز پیدا کردن (خبر و اطلاعات و غیره)

    I don't want this information to get out, it could ruin my reputation.

    نمی‌خواهم این اطلاعات افشا شود، ممکن است شهرت من را خراب کند.

    After months of hiding, the truth about the company's financial crisis finally got out.

    پس از ماه‌ها پنهان‌کاری، سرانجام حقیقت در مورد بحران مالی شرکت به بیرون درز پیدا شد.

    idiom informal

    انگلیسی آمریکایی برو بابا، برو گم شو (برای بیان ناباوری)

    Get out! You mean to tell me you've never tried pizza before?

    برو بابا! می‌خوای به من بگی که تا حالا پیتزا نخورده‌ای؟

    Get out! You expect me to believe that story?

    برو گم شو! توقع داری اون داستان رو باور کنم؟

    phrasal verb verb - transitive

    از بین‌ بردن، زدودن، پاک کردن (لکه)

    I need to get the stain out of my shirt before I wear it again.

    پیش از این‌که دوباره پیراهنم را بپوشم باید لکه را از روی آن پاک کنم.

    She washed the shirt twice, but she couldn’t get the stain out.

    دوبار پیراهن را شست اما نتوانست لکه را از بین ببرد.

    phrasal verb

    منتشر شدن، توزیع شدن، عرضه شدن (کتاب و غیره)

    The author's latest novel is finally getting out in bookstores nationwide.

    تازه‌ترین رمان این نویسنده بالاخره در کتابفروشی‌های سراسر کشور منتشر می‌شود.

    The new iPhone model is set to get out in stores next month.

    مدل جدید آیفون قرار است ماه آینده در فروشگاه‌ها توزیع شود.

    phrasal verb informal

    انگلیسی بریتانیایی حل کردن (مسئله و غیره)

    The puzzle was so challenging that I thought I would never get it out.

    پازل به‌قدری چالش‌برانگیز بود که فکر می‌کردم هرگز آن را حل نمی‌کنم.

    If you want to get out the crossword puzzle, you need to be patient and methodical.

    اگر می‌خواهید جدول کلمات متقاطع را حل کنید، باید صبور و منظم باشید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد get out

    1. phrasal verb escape
      Synonyms:
      leave go exit flee run away evade avoid depart dodge withdraw vacate shun fly decamp split scram skedaddle take off clear out break out beat it free oneself extricate oneself alight egress evacuate make tracks vamoose take a hike kite buzz off bug off be off hightail shirk begone
      Antonyms:
      capture seize grab

    ارجاع به لغت get out

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «get out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-out-2

    لغات نزدیک get out

    • - get one's shit together
    • - get onto
    • - get out
    • - get out of
    • - get out of debt (be out of debt)
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.