امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Decamp

dɪˈkæmp dɪˈkæmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    decamped
  • شکل سوم:

    decamped
  • سوم‌شخص مفرد:

    decamps
  • وجه وصفی حال:

    decamping

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive
خیمه بر بستن، رخت بر بستن، کوچ کردن، هزیمت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- When she retuned, she discovered that the maid had picked her own clothes and decamped.
- وقتی بازگشت دریافت که کلفت لباس‌های خود را برداشته و پا به فرار گذاشته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decamp

  1. verb depart suddenly
    Synonyms:
    depart leave escape run away flee clear out disappear bolt scram vamoose beat it make tracks hit the road evacuate slip away hightail skedaddle break camp make oneself scarce head for the hills make a break for it

ارجاع به لغت decamp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decamp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decamp

لغات نزدیک decamp

پیشنهاد بهبود معانی