امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hit The Road

hɪt ðə roʊd hɪt ðə rəʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom informal
رفتن، به راه افتادن، سفر کردن، به جاده زدن، به دل جاده زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The meeting is over, so let's hit the road and get back to work.
- جلسه تمام شد؛ پس بیایید راه بیفتیم و به سر کار برگردیم.
- It's time to hit the road and start our journey towards new adventures!
- وقت آن است که به جاده بزنیم و سفر خود را به سمت ماجراهای جدید آغاز کنیم!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hit the road

  1. idiom to begin a journey, especially by car or other road vehicles; to leave a place or begin a journey
    Synonyms: count ties, hit the trail, leave, pound the pavement, walk the tracks

ارجاع به لغت hit the road

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hit the road» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hit-the-road

لغات نزدیک hit the road

پیشنهاد بهبود معانی