رفتن، به راه افتادن، سفر کردن، به جاده زدن، به دل جاده زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The meeting is over, so let's hit the road and get back to work.
جلسه تمام شد؛ پس بیایید راه بیفتیم و به سر کار برگردیم.
It's time to hit the road and start our journey towards new adventures!
وقت آن است که به جاده بزنیم و سفر خود را به سمت ماجراهای جدید آغاز کنیم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hit the road» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hit-the-road