آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Hit The Road

hɪt ðə roʊd hɪt ðə rəʊd

معنی hit the road | جمله با hit the road

idiom informal

رفتن، به راه افتادن، سفر کردن، به جاده زدن، به دل جاده زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The meeting is over, so let's hit the road and get back to work.

جلسه تمام شد؛ پس بیایید راه بیفتیم و به سر کار برگردیم.

It's time to hit the road and start our journey towards new adventures!

وقت آن است که به جاده بزنیم و سفر خود را به سمت ماجراهای جدید آغاز کنیم!

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hit the road

  1. idiom to begin a journey, especially by car or other road vehicles; to leave a place or begin a journey
    Synonyms:
    leave hit the trail pound the pavement walk the tracks count ties

ارجاع به لغت hit the road

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hit the road» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hit-the-road

لغات نزدیک hit the road

پیشنهاد بهبود معانی